چشم ِافیونی افغان تو ،منگم می کند
صد فغان!رنگ لبت،دارد مشنگم می کند
شیشه باشم،تخته سنگت،سنگ باشم تیشه ات
مستعد خودکشی همچون نهنگم می کند
من درختم، آرزو دارم شوم گهواره ات...
حیف چون تقدیر، قنداق تفنگم می کند
ماه اگر روی تو را دارد به ناز وافرش
برکه ها و نقش ماهی ها، پلنگم می کند
گاه بر فرش زمین، گاهی به عرش آسمان
تاب و بی تابی ِدل، الاکلنگم می کند
ساده هستم، مثل گندمزار و بوی روستا
دست باد و موی تو درگیرِجنگم می کند
من کماندارم، تولد یافتم در برج تیر
تیر ِ ابروی کمانت،هفت رنگم می کند . .
#محسن_دادرس_پور #کتاب_چشم_اسرافیل
ای خنده ات مخلوطی از افیون افغانت
هر دانه الماس ِبدخشان است ، دندانت
در چشم تو مُرفین و تریاکی است دُز بالا
در من درشت افتاده عکس ِچشم ِرقصانت
ابرو ملک! گیسو فرشته! چشم اسرافیل
پیدایش ِ ماه است از لب های خندانت
هر دفعه میخندی زمین بی وزن میگردد
با این توّهم های موزون چیست درمانت؟
مویت هنر خوانده، گرایش های اسلیمی
از چشم ِ باد افتد پلی تکنیک تهرانت
ای مافیای قلب، عضو ِ قابل پیوند
دل می ربایی از زن و مردان ایرانت
با چشم، جادوی سیاهت را نشان دادی
باید پناه آورد بر اعجاز ِ یزدانت
#محسن_دادرس_پور #کتاب_چشم_اسرافیل