#حسن_ختام
تا تو را دیدم محالم حال شد
در دل من ناگهان جنجال شد
سرنشین بودیم در ماشین تو
تهنشین شد غم در استیصال شد.
با نگاهت خنده آمد بر لبم
خواستم شاکی ... زبانم لال شد
خواستم بردارم از سیمات، چشم
که توجه جلب یک گودال شد
زیر لبهایت چه جالب! چاله بود
چال چانه بر دلم چنگال شد
خواستم دل داده، گیرم قلوه را
این ولی شرعاً پر از اشکال شد
من نجیب و سربهزیر و چادری
کی دلم مشغول این اعمال شد؟!!
همزمان شد در تو حجب و اشتیاق
در دل من از تو استقبال شد
گرچه از احساس، حرفی هم نبود
برملا احساس از احوال شد
حال خوش آن شب درونم زنده شد
یار هم از زندگی خوشحال شد
ناگهان با ساعت زنگی پرید
از سرم خواب و دلم پامال شد
#کوثر_پاریابیزاده
احتمالاً تا ابد این غم گلاویز من است
رفتن این مِهر هم قانون پاییز من است
شب که من میمانم و اشک و سکوت و خاطره
من ز غم نه، بلکه دائم غصه لبریز از من است
اینکه مشتاقم شد آغوشش، ولی هرگز نشد
نیست تقصیرش که از اقبال ناچیز من است
التهابم در غزل محجوب مانده، این خودش
انتهای خویشتنداری و پرهیز من است
گرچه هرشب با خیالش عشقبازی میکنم
بیمحلیهای بیرحمش چو چنگیز من است
ذکر "اَللّهمَّ لَیِّن قلبَهُ" تا وقت صبح
با "نَجاةً مِنکَ" آهنگ شباویز من است
من برای اوست مُردم، او که بیمن سرخوش است
هستهی شعرم همین حرف غمانگیز من است
#کوثر_پاریابیزاده