جراحَتی سَیارم، شکسته است دلم
مرا به حرف نگیرید... خسته است دلم
#یاسر_قنبرلو
دوری و دوستی حکایت ماست...
غیر از این هرچه هست در هوس است!
پای احساس در میان باشد
انتخاب پرنده ها قفس است...!
#یاسر_قنبرلو
بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کن
خسته تر از آنم که بگویم به چه علّت
#یاسر_قنبرلو
دل من هر چه غلط بود فراوان کردی
دوستش داری و پیداست که پنهان کردی!
#یاسر_قنبرلو
کمی نخند ، کمی دور شو ، کمی بد باش
که هرچه میکشم از دست مهربانی توست
#یاسر_قنبرلو
زیر مجموعهٔ خودم هستم
مثل مجموعهای که سخت تهی است
در سرم فکر کاشتن دارم
گرچه باغ من از درخت تهی است
عشق آهوی تیزپا شد و من
ببر بیحرکت پتوهایم
خشمگین نیستم که تا امروز
نرسیدم به آرزوهایم
نرسیدن رسیدن محض است
آبزی آب را نمیبیند
هرکه در ماه زندگی بکند
رنگ مهتاب را نمیبیند
دوری و دوستی حکایت ماست
غیر از این هرچه هست در هوس است
پای احساس در میان باشد
انتخاب پرندهها قفس است
وسعت کوچک رهایی را
از نگاه اسیر باید دید
کوه در رشته کوه بسیار است
کوه را در کویر باید دید
گرچه باغ من از درخت تهی است
در سرم فکر کاشتن دارم
شعر را، عشق را، مکاشفه را
همه را از نداشتن دارم!
#یاسر_قنبرلو
رمضان است و تو هستی چه کنم با این درد؟
ماهِ من یک طرف و ماهِ خدا یک طرف است!
#یاسر_قنبرلو
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
کمی نخند، کمی دور شو، کمی بد باش
که هرچه میکشم از دست مهربانی توست
#یاسر_قنبرلو
"تو مثل ِ سرزمین ِ من بـــزرگی
که هر شب داره به تاراج میره
یکی از دامنت میره به معراج
یکی با دامنت معراج ، میره !
همون جایی که بـــــه تیراژ ِ موهات
کتاب ِ ضــعــفــتـــو ، تالیف کردی
نشستی مشق ِ چشماتو نوشتی
یه دنیا رو بلاتکلیف کردی
اسیر ِ بی گناه ِ ترس و تقدیــر
رفیـــق ِ اشک و خون و آه و ناله
دلــیـل ِ اختلاف ِ بین ِ ادیان
معــمّـــایی ترین بحث ِ رساله
تو مرز بین اسلام و یهودی
گناه ِ سیب ِ لبنانو بپوشون
یه چیزی رو تنت بنداز دختر
بلندی های جولانو بپوشون !
چقد باید سر ِ تو جنگ باشه
سَر ِ دنیا رو با چی گرم کردی
تو باید دست ِ شیطونو ببندی
تو کــــه حتی خدا رو نرم کردی
تو مثل سرزمین من بزرگی
که هر شب داره به تاراج میره
یکی از دامنت میره به معراج
یکی با دامنت معراج میره
#یاسر_قنبرلو
@abadiyesher
بی هیـــــچ سوالی و جوابی، بغلم کن
خستهتر از آنم که بگویم به چه علت!
#یاسر_قنبرلو
💚
@abadiyesher
برگی شده، افتادهام از شاخه به کویی
چون باد مرا میبَری امّا به چه سویی؟
این چیست که جذبش شدهام موی تو؟ هرگز!
دلبستگی آن نیست که بسته است به مویی
ای غنچه که در عمق دلم ریشه دواندی
عشقی و عجب نیست که از سنگ برویی
من با تو چه باید بکنم عشقِ گریزان؟
با صید چه باید بکند ببرِ پتویی؟!
میخواهیام اما به چه عنوان؟ به چه منطق؟
میخواهمت اما به چه قیمت؟ به چه رویی؟
من بغضِ تو هستم چه بباری چه نباری
من راز تو هستم چه بگویی چه نگویی
#یاسر_قنبرلو
@abadiyesher
دوستت دارد و از دور کنارش هستی
روی دیوار اتاق و سَر ِکارش هستی
آخرین شاعر ِدیوانه تبارش هستی
دل من! ساده کنم! دار و ندارش هستی!
#یاسر_قنبرلو
@abadiyesher