┄┅─═🍁 ═─┅┄
امشب به یُمن ِدیدنت، قفل از دلم وا میکنم
جشنی به استقبال ِتو، در کوچه برپا میکنم
درب ِدلم را بعد تو ، بر روی ِهر کس بستهام
ماندم به دیدار ِتو و امروز و فردا میکنم
گرد و غبار رفتنت خوابیده روی شیشهها
روی غبار شیشهها از شوق تو ها میکنم
قلبم درون سینهام ، بیتاب ِدیدارت شده
چندان فشارم میدهد این پا و آن پا میکنم
چندین زمستان میشود، دلتنگِ دیدارِ توأم
پیشم بمانی جان به تو ، جانانه اهدا میکنم
ششدانگ ِقلبم را فقط، بهر ِتو پنهان کردهام
اکنون که برگشتی سَنَد، بهرِ تو امضا میکنم
دور از تو بیمارم گلم ، باید بمانی پیش من
ترکم نکن ای عشق ِمن ، از تو تمنا میکنم
#يوسف_محقق
قامت زیبای چون سروت نمایان گر شود
مثل یک آهو تو را محکم بگیرم در بغل
بیت آخر سر رسید و حرف آخر شدچنین
یک قدم پیشم بیا ، حی علی خیرالعَمَل
#یوسـف_محـقق
تا نگاهم می کنی ،حالم پریشان میشود
قطره های ِاشک من،از دیده غلتان میشود
زُل به رویم میزنی، کلی خجالت میکشم
دست و پاهایم مثال ِ بید ، لرزان میشود
شاخه ها از شوق دیدارت، زبان وا میکنند
غنچه هاکف میزنند،گلبرگ رقصان میشود
چون صدایم میکنی ،روحم هوا پر میزند
مردم چشمم ،به زیر پلک ، پنهان میشود
بَسکه آن لبهای ِتو، قندوشکر پاشیده است
حتم ِ این دارم شکر، اهدا به لبنان میشود
پا به هر جا می گذاری،صد گِرِه وا میکنی
بلبل ِ در لک فرو ، فورا غزلخوان میشود
شاعران در وصف ِموهایت،غزلها گفته اند
تاری از موهای ِتو، صدجلد دیوان میشود
در رکابت مانده ام ، باشی به همراهم اگر
دردِ بی درمان ِ من ،یکباره درمان میشود
#یوسف_محقق