eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلااااااااام
🙏🌹
چشمهايت يک سوال تازه مى پرسد ولى چشمهايم پاسخت را مثل سابق مى دهد زندگى توى قفس يا مرگ بيرون از قفس ؟ دومى ! چون اولى دارد مرا دق مى دهد
غم مخور معشوق اگر امروز و فردا می‌کند شیر دوراندیش با آهو مدارا می‌کند زهر دوری باعث شیرینی دیدارهاست آب را گرمای تابستان گوارا می‌کند جز نوازش شیوه‌ای دیگر نمی‌داند نسیم دکمه‌ی پیراهنش را غنچه خود وا می‌کند روی زرد و لرزشت را از که پنهان می‌کنی نقطه‌ ضعف برگ‌ها را باد پیدا می‌کند دلبرت هرقدر زیباتر، غمت هم بیش‌تر پشت عاشق را همین آزارها تا می‌کند از دل همچون ذغالم سرمه می‌سازم که دوست در دل آیینه دریابد چه با ما می‌کند نه تبسم، نه اشاره، نه سوالی، هیچ چیز عاشقی چون من فقط او را تماشا می‌کند 🌸🌸
ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست سر نهم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست من نشاطی را نمی‌جویم به جز اندوه عشق من بهشتی را نمی‌خواهم به غیر از کوی دوست
گفتم خدایا دشمنانم را بگیر از من اینگونه شد دیگر ندیدم دوستانم را
هر ڪسے ڪہ آمد چیزے از ما بہ غرامتــــــــــ برد... یڪے دلمان را یڪـے قرارمان را،، و دیڪَرے خوابمان را...
کجا رواست، که از دستِ دوست هم بِکشد…؟ دلی که، این همه از دستِ روزگار کشید ...!
بگذار بمیرم در کشتن من دست میازار بمیرم وز بغض ، گلو این همه مفشار بمیرم در کشتن من دست میازار که خواهم در پای تو خود سر نهم و زار بمیرم با تیر غمت حاجت تیر دگرم نیست ای سخت کمان، دست نگه دار بمیرم گفتی" به تو گر بگذرم از شوق بمیری " قربان قدت بگذر و بگذار بمیرم جان بر سر دست آمدم ابرو به اشارت انگار که تیغ است ، فرود آر بمیرم در رقص چو شمعم مکُش از دامن و بگذار بگذارم و خود عاقبت کار بمیرم هر زخم زدی ، حسرت زخم دگرم بود این بار نمردم که دگربار بمیرم ترسم به سر خاک من آیی و بگریی عهدی کن و نادیده ام انگار بمیرم شهری به تو یار است و منِ غمزده باید در شهر تو بی یار و پرستار بمیرم
مجال خلوتی پیدا شود از حرف لبریزم منی که در خودم عمریست اشک و بغض میریزم شبیه کودکی در حسرت یک “بستنی چوبی” -که میبیند به دست این و آن- با خود گلآویزم اگر شاعر نمی بودم دلم می خواست برگردم گلوبندی شوم از گردنت خود را بیآویزم! نمی ارزد به حسرت خوردن و افسوس فرداها اگر یک لحظه امروز از تماشایت بپرهیزم برای مردم دنیا از آن چشم تو خواهم گفت اگر بگذارد این سنگ لحد از خاک برخیزم حسین‌زحمتکش