چشمهايت يک سوال تازه مى پرسد ولى
چشمهايم پاسخت را مثل سابق مى دهد
زندگى توى قفس يا مرگ بيرون از قفس ؟
دومى ! چون اولى دارد مرا دق مى دهد
#کاظم_بهمنی
غم مخور معشوق اگر امروز و فردا میکند
شیر دوراندیش با آهو مدارا میکند
زهر دوری باعث شیرینی دیدارهاست
آب را گرمای تابستان گوارا میکند
جز نوازش شیوهای دیگر نمیداند نسیم
دکمهی پیراهنش را غنچه خود وا میکند
روی زرد و لرزشت را از که پنهان میکنی
نقطه ضعف برگها را باد پیدا میکند
دلبرت هرقدر زیباتر، غمت هم بیشتر
پشت عاشق را همین آزارها تا میکند
از دل همچون ذغالم سرمه میسازم که دوست
در دل آیینه دریابد چه با ما میکند
نه تبسم، نه اشاره، نه سوالی، هیچ چیز
عاشقی چون من فقط او را تماشا میکند
🌸#کاظم_بهمنی🌸
ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست
سر نهم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست
من نشاطی را نمیجویم به جز اندوه عشق
من بهشتی را نمیخواهم به غیر از کوی دوست
#فروغی_بسطامی
گفتم خدایا دشمنانم را بگیر از من
اینگونه شد دیگر ندیدم دوستانم را
#محسن_کاویانی
هر ڪسے ڪہ آمد
چیزے از ما
بہ غرامتــــــــــ برد...
یڪے دلمان را
یڪـے قرارمان را،،
و دیڪَرے خوابمان را...
#حمیدرضا_عبداللهے
کجا رواست،
که از دستِ دوست هم بِکشد…؟
دلی که،
این همه از دستِ روزگار کشید ...!
#شهریار
بگذار بمیرم
در کشتن من دست میازار بمیرم
وز بغض ، گلو این همه مفشار بمیرم
در کشتن من دست میازار که خواهم
در پای تو خود سر نهم و زار بمیرم
با تیر غمت حاجت تیر دگرم نیست
ای سخت کمان، دست نگه دار بمیرم
گفتی" به تو گر بگذرم از شوق بمیری "
قربان قدت بگذر و بگذار بمیرم
جان بر سر دست آمدم ابرو به اشارت
انگار که تیغ است ، فرود آر بمیرم
در رقص چو شمعم مکُش از دامن و بگذار
بگذارم و خود عاقبت کار بمیرم
هر زخم زدی ، حسرت زخم دگرم بود
این بار نمردم که دگربار بمیرم
ترسم به سر خاک من آیی و بگریی
عهدی کن و نادیده ام انگار بمیرم
شهری به تو یار است و منِ غمزده باید
در شهر تو بی یار و پرستار بمیرم
#شهریار
مجال خلوتی پیدا شود از حرف لبریزم
منی که در خودم عمریست اشک و بغض میریزم
شبیه کودکی در حسرت یک “بستنی چوبی”
-که میبیند به دست این و آن- با خود گلآویزم
اگر شاعر نمی بودم دلم می خواست برگردم
گلوبندی شوم از گردنت خود را بیآویزم!
نمی ارزد به حسرت خوردن و افسوس فرداها
اگر یک لحظه امروز از تماشایت بپرهیزم
برای مردم دنیا از آن چشم تو خواهم گفت
اگر بگذارد این سنگ لحد از خاک برخیزم
حسینزحمتکش