eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست به زندگانی من فرصت جوانی نیست من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار خدای شکر که این عمر جاودانی نیست همه بگریه ابر سیه گشودم چشم دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم دریغ و درد که این انتحار آنی نیست نه من به سیلی خود سرخ میکنم رخ و بس به بزم ما رخی از باده ارغوانی نیست ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست
از من گذشت ومن هم از اوبگذرم ولی با چــون مــنی بہ غــــیر محبت روا نبود
زندگی شد من و یک سلسله ناکامی‌ها مستم از ساغر خون جگر آشامی‌ها بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت شادکامم دگر از الفت ناکامی‌ها بخت برگشته ما خیره سری آغازید تا چه بازد دگرم تیره سرانجامی‌ها دیرجوشی تو در بوته هجرانم سوخت ساختم این همه تا وارهم از خامی‌ها تا که نامی شدم از نام نبردم سودی گر نمردم من و این گوشه گمنامی‌ها نشود رام سر زلف دل آرامم دل ای دل از کف ندهی دامن آرامی‌ها
آمدی جانمٖ به قــربانت صفا آورده ای درد بی درمان قـلـبـم را دوا آورده ای با خودم گفتم ملک ایام هجران شد تمام آمدی خوش آمدی جانی مرا آورده ای
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی ، چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی ، تو که آتشکده عشق و محبت بودی چه بلا رفت که خاکستر و خاموش شدی ، تو به صد نغمه ٬ زبان بودی و دلها همه گوش ، چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی ، خلق را گرچه وفا نیست ولیکن گل من ؛ نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی …!
ﺳﺮ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﻭ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ ﺗﻮ ﺷﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺮﯼ ﭘﺴﺮﻡ ﺗﻮ ﺟﮕﺮ ﮔﻮﺷﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﯾﺪﯼ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻦ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﮕﺮﻡ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻧﺮﺍﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻫﻮﺳﯽ ﻫﻮﺱ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﺍﻧﻪ ﺳﺮﻡ ﭘﺪﺭﺕ ﮔﻮﻫﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻢ ﻓﺮﻭﺧﺖ ﭘﺪﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﺭﻡ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻫﻨﺮ ﻋﺠﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﺮﺯﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺳﯿﻢ ﻭ ﺯﺭﻡ ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﮐﺰ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻨﻢ ﻋﻬﺪ ﻗﺪﯾﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ
[فرستاده شده از اشعار] [ عکس ] . 🗓به‌مناسبت روز ۲۷ شهریور، سالروز خاموشی چراغ پرفروغ شعر و ادب پارسی، استاد سیدمحمدحسین بهجت تبریزی متخلص به 🍃 شهریار شهرآشوب بنال با غزلم ای سه‌تار شهرآشوب دوباره ولوله کن ای نگار شهرآشوب تو شهسوار کلامی تو پیک امیدی ز گرد راه برون آ سوار شهرآشوب دل خزان‌زده‌ام را فقط تو درمانی برس به داد من ای نوبهار شهرآشوب میان باغ تغزّل همیشه سرسبزی اگرچه سرخ‌دلی، لاله‌زار شهرآشوب اگر تمام شده شمع و مرده اختر پاک نمی‌کنم گله، شب‌زنده‌دار شهرآشوب سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ به بوی لاله و گل ای هزار شهرآشوب عروس طبع تو را شانه می‌زدم دیشب به یاد زلف تو ای شهریار شهرآشوب ، بهار ۱۳۷۵
من خودم بوم به دستم تو مرا رنگ مزن لا اقل رنگ سیاهی به دل تنگ مزن شده هنگام خداحافظی آخر من غزل امشب مارا تو به آهنگ مزن دل غمگین و نزارم شده بازیچهٔ تو بی وفا بر من افتاده ز پا سنگ مزن گفته بودند که ظالم همه جا ظلم کند رخ من تیره و تارست به آن چنگ مزن
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ و كم من كيف حالك كانت تعني اشتقت لك و لم يفهموا و چه بسیار "حالت چطوره؟" هایی که معنیش "دلم برایت تنگ شده" بود و نفهمیدند... ━━━━💠🌸💠━━━━ سلام صبحتون بخیر حالتون چطوره؟
شبیه صاحب مصرم که چوپانی مرا پس زد خـوب می دانـد وقـارِ رفتـه یعنی چـه
🇮🇷 شبیه آسمانی که ببوسد ماه زیبا را و ماهی که ببوسد قطره‌های آب دریا را ببوسم دانه‌دانه خون روی پرچمت را که به سینه حک نموده اسم الله_تعالی را ✍