eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دوست یا دشمن کسی هرگز دلش با من نبود باز دشمن لااقل در لفظ یک "من" داشته
🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃 زنجیر شد با دست فتنه پای آزادی سنگ توحّش خورد بر سیمای آزادی هان! زندگی را هم به اسم زندگی کشتند این‌گونه خم شد قامت رعنای آزادی بر زن لباسی از لجن پوشیده شد آری با روکش تکراری اهدای آزادی هر‌بار سارق با چراغی از نفاق آمد- با حقه آمد در پی یغمای آزادی آزاد‌‌بودن، شهر را ویرانه‌کردن نیست یاللعجب! وارونه شد معنای آزادی از عقل و فطرت دور، از انسانیت خالی حیوانیت حالا شده مبنای آزادی در آسمان دیدم کلاغی کور پر می‌زد می‌گفت عمرم رفت در رؤیای آزادی
دلگیرم و دلتنگم و دل سرد و دل آشوب فرمانده ی شرمنده ی یک لشگر مغلوب فرعون به گل مانده ی افسانه ی نیلم هر بار شود گوشه ی چشمان تو مرطوب شیرینی خرما ، عسل و شهد زیاد است اما نه به اندازه ی لبخند تو مطلوب چشمان تو فیروزه و لبهات عقیق است احسنت به دستی که تراشیده تورا خوب
می‌خواهم از این آینه‌ها خانه بسازم یک خانه برای تو جداگانه بسازم یک خانه‌ی صحرایی بی‌سقف پُر از گُل با دورنمای پَر پروانه بسازم من در بزنم ، باز کنی ، از تو بپرسم آماده‌ای از خواب تو افسانه بسازم ؟ وقتی که تو گنجشک منی ، من بپرم باز یک لانه به ابعاد دو دیوانه بسازم می‌ترسم از آن روز خرابم کنی و من از خانه‌ی آباد تو ویرانه بسازم ...
گِلِه کم کن که چرا از همه‌یِ شهر، تـو را… آرزویَـم، که مسلّم، به خودم مربوط است !
آن کس که دلی دارد آراسته‌ی معنی گر هر دو جهان باشد، در پای یکی ریزد
بیا به داد دل تنگ من برس ای عشق ... اگر که حوصله داری! اگر که زحمت نیست! 🖋🍁
‌ زندگی نیست بجز دیدن یار زندگی نیست بجز عشق بجز حرف محبت به كسی ورنه هر خار و خسی زندگی كرده بسی سهراب_سپهری 🍁🍂🍁🍂
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت، غصه هم میگذرد، آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند.. لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!! زندگی ذره كاهیست، كه كوهش كردیم، زندگی نام نکویی ست، كه خارش كردیم، زندگی نیست بجز نم نم باران بهار، زندگی نیست بجزدیدن یار زندگی نیست بجزعشق، بجزحرف محبت به كسی، ورنه هرخاروخسی، زندگی كرده بسی، زندگی تجربه تلخ فراوان دارد دو سه تا كوچه وپس كوچه واندازه یك عمر بیابان دارد. ما چه کردیم و چه خواهیم کرد؟ در این فرصت کم...
پای شکسته گرچه به جایی نمی‌رسد آه شکستگان به اثر زود می رسد
مثل چای تازه دم بدجور می چسبی به من خستگی های مرا نوشیدنت در می کند ...
خوب می‌دانم که تنهایی مرا دق می‌دهد عشق‌هم‌درچنته‌اش‌چیزی ازاین‌بهترنداشت 🖋