eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀صلی‌الله‌علیکِ‌یا‌فاطمه‌المعصومه🥀 دوید هــم به پا و هم به دل پی برادرش نبود و بود صورتش به هر نفس برابرش چه سال‌ها که مانده تا بنای این حرم ولی حرم شده برای عشــــــــق او دل مطهرش دلش حرم برای او شد و درون صحن‌ها پرنده‌های هر دعـــــای او شده کبوترش شکست با رضارضا همیشه قلب عاشقش نگفت جز فــــراق او حدیث دیده‌ی ترش چه خاطرات زخم‌خورده‌ای که از جدایی‌اش نوشته است در تمـــــــام صفحه‌های دفترش شبیه زینـــــــب آمده به سوی کربلای او عمل کند مگر به آن سفارشی که مادرش... به سوی مشهدالرضا، نگاه عا‌شقانه‌اش پر از درود می‌شود سلام‌هـــای آخرش میان کربلای حضرت رضـــا که مشهد است به گوش می‌رسد طنین یا رضای خواهرش چقدر زینبی ست او، چقدر کربلایی‌اند شمیم روضه‌هــای گرد روضه‌ی منورش احمدرفیعی وردنجانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوریه هم آزادی حجاب و دیسکو داشت.. 🌐🎤توجه توجه توجه توجه ‼️‼️‼️‼️‼️ از همه اعضای محترم گروه تقاضا دارم این کلیپ رو برای همه گروه‌ها و همه کسانی که به آنها رسی دارن بفرستن حداقل همین یک کار رو برای روشنگری و نجات ایران عزیز انجام بدیم
عزّت نگر که حرمت طوف حریم او با حرمت طواف امامان برابر است
از قافیه ها خسته ، از بحر و هجا خسته شعرم به چه کار اید ، وقتی تو نمیخوانی
يک نگاه ساده، بيش از اين هوايى نيستم در خودم غرقم، به فکر آشنایی نیستم با توأم تا با منی پس با منی تا با توأم مثل تو در قید و بندِ باوفایی نیستم دوستت دارم... ولی بسیار از آن بیشتر عاشقت هستم؟... نه! تا این حد فدایی نیستم ! تا که یادم بوده اهل خواهش چشم توأم حال، با این وصف، پیدا کن کجایی نیستم ! شعرِ نازل دارم از سوی تو، تکفیرم نکن تا ابد پیغمبرم، فکر خدایی نیستم با تو آری، با تو نه، با تو چنان، با تو چنین هیچ، در گیر و کش چون و چرایی نیستم گرچه عمری آرزو کردم رها باشم، ولی چون رهایی ربط دارد با جدایی... نیستم
نشسته ام بنویسم حرم حرم بانو .. چه خوب شد که دوباره کبوترم بانو .. نشسته ام بنویسم مرا به قم ببری دو هفته ای شده اصلا نمی پرم بانو .. 🏴
حضرت معصومه علیها السلام از دل بی تاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت از تنت تا بعد هفده روز ،سَم بیرون نرفت خانه ی «موسی»بدون طور،کوه نور شد نور در واقع ز بیت النور هم بیرون نرفت بعد شادی آن رفیق نیمه راه از سینه‌ام؛ هرچه گفتم غم برو ،غم از دلم بیرون نرفت از همان روزی که با ذکر تو دم در سینه رفت چون که یا معصومه گفتم بازدم بیرون نرفت چون دلم راهی مشهد گشت بر گرد ضریح هم از این مجموعه بیرون رفت هم بیرون نرفت درحقیقت این خودش اوج کریمه بودن است مجرم از صحن تو حتی متهم بیرون نرفت ای دل اندر صحن هایش از پریشانی منال مُحْرِم از حد حریمش یک قدم بیرون نرفت دست پُر گرچه نیامد هیچ کس اینجا،ولی دست خالی هم کسی از این حرم بیرون نرفت از حرم که هیچ، حتی شک ندارم زائرت؛ دست خالی از خیابان ارَم بیرون نرفت ✋ ✍مهدی رحیمی زمستان اللهم عجل لولیک الفرج
ز یاد بردنت ای آشنای من، سخت است ببخش مثل تو بودن برای من سخت است!
گیرم که شعرم شهر را پر کرده باشد .. وقتی تو آن‌ها را نمی‌خوانی چه سودی؟! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌
حرم امن تو کافی است هراسان شده را مثل شه راه بده آهوی گریان شده را دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را گندم ری به تنور کرمت پخته شود از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را... (س)
این خاک پاک حاشا که با آشوب شوم و مکر ناکس‌ها این خاک پاک افتد به دست نامقدس‌ها خاکی که با بال کبوترهایمان فرش است هرگز نگردد عرصۀ جولان کرکس‌ها با شور امواجی که در دریای طوفانی‌ست رو می‌شود همواره روح خواری خس‌ها رو می‌شود آن‌گونه که جهل ابوموسی رو می‌شود آن‌گونه که آیین اشعث‌ها همواره با کهنه درخت فتنه می‌ماند در سایه‌اش افتاده‌ها، بر شاخه نارس‌ها سرو بلند پرچم این خاک اما نه هرگز نمی‌افتد به دست نامقدس‌ها
بی‌تاب رضا بودی و در تب بودی هرچند که از غصه لبالب بودی تو باهمه رنج‌ها که دیدی بانو برگی زکتابِ رنجِ زینب بودی