eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای آنکه از لطافت اندیشه ات تَرَم از برکت حضور تو امروز بهترم با مهر سمت پنجره ها نور میدمی هر صبح با سلام تو از خواب میپرم
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
ای جلوه‎ی جلال مبین در جبینِ تو دست خدا برون زده از آستینِ تو ای هفتمین امام که هفت آسمان حق هفتاد بار گشته به گرد زمین تو تو خرمنِ جمال و جلالیّ و آفتاب با آن سَخاش، خُردترین خوشه‎چین تو وی شب گرفته آینه‎ها از ستارگان در پیش روی شعشعه‎ی راستین تو ای کاظمی که غیظ و غضب هر دری که زد پیدا نکرد راه به حصنِ حصین تو نشنیده از زبانِ تو نفرین و ناسزا هرچند بسته خصم، کمرها به کین تو ای مژده‎ی بهشت رسانده به شیعیان حق با حدیثِ «عاقبه المتقین» تو زندان، نمازگاهِ تو بود و سپرده گوش افلاکیان به صوتِ دعای حزین تو دیوارها به ذروه‎ی توحید می رسند از بانگِ نعبدوی تو و نستعینِ تو لرزاند سنگ سنگ ستون‎های عرش را ظلمی که بر تو رفت ز خصم لعین تو ای هفتمین امام همام! ای جهان و جان جمع آمده تمام به زیر نگین تو رنگین کمانِ شعرِ من اینک زده است پُل در پیشگاهِ کوکبه‎ی راستین تو
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
تبسم نور صدای ساز غمت با دلم هماهنگ است بزن که نغمهٔ عشق خدا از این چنگ است به رنگ آبیِ آیینه با تو می‌گویم دل تو جام بلور و دل من از سنگ است تو لحظه لحظه مرا با نگاه می‌خوانی و این صداقت چشمت چقدر خوش‌رنگ است تو از تبسم نوری من از تجسم خاک میان ما و تو صدها هزار فرسنگ است به وسعت همه آفاق سینه‌ای دارم که از برای غم بیکرانه‌ات تنگ است پگاه عطر حضور تو ای مؤذن نور به کوچه‌های دعای سحر خوش‌آهنگ است تمام می‌شوم اما صدای باور تو ز سنگ فرش مزارم به هفت اورنگ است فراز ساز غزل را مکن خموش امشب که این صدای دل دوستان یک‌رنگ است
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
گفتم که عشق چیست؟ تهی کرد جام و گفت: بر هرکسی به شیوه ای این داستان گذشت...
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
روزَش مهم نيست، همه چيز به خنده ى اولِ صبحت بستگى دارد... كافيست بخندى، تا تمامِ روز را در آسمان قدم بزنم امتحان كن 💟
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
عشق دانشکده‌ی تجربه‌ی انسان‌ هاست گرچه چندی‌ست پر از طفل دبستان شده است 🧣
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
ناصحا! بیهوده می‌گویی که دل بردار از او من به فرمان دلم کِی دل به فرمان من‌ است؟ 💟
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
حتی شبیه اسم تو را هم که می بَرند با هر اشاره بند دلم پاره می شود... 💟
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
بازنـد هــــــم زمان آغـــــــوش او و در ای مـــــــرغ جلـد حق! از این قفس بپر موســـــای نیل مــــا! تا طــــور عاشقی با سرعتــــــــی زیاد آغــــــــاز کن سفر یک پلکــــــــانِ نور از حبس تا خـودش دارد برای تـــــو معشــوق در نظـــــــــر زندان ظالــــــــــــم و زنـــدان این بدن مـــــــــابین او و تو سد می شود مگر؟ دیدی که بعد از آن زنجیـرِ غصه نیست لبخنــــــــــد می زنی بر مـرگ خود اگر
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
باب حاجاتی برای دست‌های بسته‌مان نور هستی در دل زندان تاریک زمان زخم خوردی از دهان یاوه‌گویان خبیث بغض‌هاشان را چنین آوار کردند و بیان بی‌خرد می‌خواست تا خاموش گردد آفتاب فوت‌کردن کی شده اسباب تاریکی آن؟! همچو مادر عشق را پرورده‌ای با خون دل در سحرها می‌خریدی دردهامان را به جان "ظاهرا در بند و زنجیری ولی آزاده‌ای" ای امام آشنا بر حال و روز شیعیان
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
. بالاترین خورشید، گنجی در خفا بود لبهای خشکش، تشنهء ذکر و دعا بود بی جلوه هم از بندهء بد، عبد می ساخت موسای ما در معجزاتش بی عصا بود از ساق عرش افتاد در زندان ویران آنکس که مجروحیتش از ساق پا بود با ضربه ها هرچند که از حال می رفت در سجده مدهوش ملاقات خدا بود زیر عبایش جلوه های پنج تن داشت هر جای جسمش روضهء آل عبا بود بار قنوتش را ورم هایش کشیدند هر وعده سیلی خورد آقا بی هوا بود هرکس که آمد پیش او حاجت روا شد هرچند حرفش نیشدار و ناروا بود زنجیر، دور گردنش بود و زمین خورد بسکه ردیف استخوانش جابجا بود با زخم لبهایش به سختی آب می خورد هرشب گریز روضه هایش کربلا بود ای کاظمینی ها! جنازه بر زمین ماند ای کاش در بین شما، یک آشنا بود هرچند بی کس روی تخته پاره افتاد در وقت تدفینش یقین دارم رضا بود اینجا از ابریشم، کفن آماده کردند در پیش مردم حرمت صاحب عزا بود در کربلا یا سر به روی نیزه می رفت... یا هر تنی صدپاره با سر نیزه ها بود آنجا سری در دست قاتل بود اما با خنجر کُندی بریده از قفا بود بعد سه روز ارباب ما را دفن کردند تجمیع جسم او به دست بوریا بود
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
[WWW.FOTROS.IR]یا موسی بن جعفر .mp3
6.65M
اى به زندان كرده خلوت باخدا موسی ‌ابن جعفر 🎤حاج محمود کریمی 🏴 فرارسیدن سالروز شهادت امام موسى كاظم (ع) را تسلیت می‌گوییم. 🌹🌹😭😭 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
۲۷ بهمن ۱۴۰۱