eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
‏در غمش هر شب به گردون پیک آهم می‌رسد صبرکن ای دل! شبی آخر به ما هم می‌رسد 🌙
بهر هر یاری که جان دادم به پاس دوستی دشمنی‌ها کرد با من در لباس دوستی کوه پابرجا گمان می‌کردمش دردا که بود از حبابی سست‌بنیان‌تر اساس دوستی بس که رنج از دوستان باشد دل آزرده را جای بیم دشمنی دارد هراس دوستی جان فدا کردیم و یاران قدر ما نشناختند کور بادا دیدهٔ حق‌ناشناس دوستی دشمن خویشی رهی کز دوستداران دوروی دشمنی بینی و خاموشی به پاس دوستی  
خبر آمد که کسی صبر و قرارش شده است مثل من عاشق لبخند و وقارش شده است برده دل از نفس و زندگی ام، آخر سر نفسش ،زندگی اش ،دار و ندارش شده است دست در دست هم و زندگی ام رفت به باد آخرین خاطره ام سوت قطارش شده است وای بر حال دل باغ زمستان زده که قرعه ی سیل و عطش سهم بهارش شده است مثل روحی که شب جمعه به عشق خیرات شادمان آمده دشنام نثارش شده است شده دل فاتحه خوان خود و یکبار دگر نا امید از همه ی ایل و تبارش شده است کاسه ی چینی احساس که نه بنویسید شاعری غرق ترک سنگ مزارش شده است
تادرآغوشِ غزل راهیِ پیڪارشدم باشـرابِ لبِ لعلِ توپدیدارشدم...
49.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوالعزیز . من شرابم، شادی ام، شیون نمی آید به من رودی از روحم، سراب تن نمی آید به من . از غزل . شعرخوانی در پیشگاه امام پایداری ها، حضرت آیت الله خامنه ای. ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ شمسی مصادف با نیمه ی رمضان ۱۴۴۴ قمری. .
الا مرد خدایی حاج قاسم دلم تنگه کجایی حاج قاسم شب جمعه شدی مهمون ارباب شهید کربلایی حاج قاسم مهدی شریفی
. حاج‌قاسم برای ما نپسند که در این ماه ناامید شویم کاش سرباز راه حق باشیم کاش مثل تو روسپید شویم دست مجروح و مهربانت را به دعا کن بلند ای سردار شب پرفیض قدر نزدیک است تو دعا کن که ما شهید شویم ✍️، ۱۴۰۲/۰۱/۱۸ ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات 🌷
اَشهد ُاَنَّ حسن را علنی باید کرد هر فقیر از کرم شما غنی باید کرد برکت سفره‌ی ما نان امام حسن است ایها الناس جهان را حسنی باید کرد عبدالرحمن رستمیان جهرمی
دشمــــن برای تو صـــــــد دام تازه کاشت سگهـــــــــای هار خود را در کمین گذاشت شد بی‌حیـــــــا و لخت این هنده و سپس در راه حـــــــمزه‌ات وحشی‌ش را گماشت هــــر بی‌صفت که بود وقتی که فربه شد با کینه خنجـــــــری بر گـــــرده تو کاشت دادی به ناکسان هـــــــــرچند نــــام و نان ای خاک مهـــــــربان! دستت نمک نداشت اما چه روشن است هرکس تو را فروخت ننگی همیشگی بر چهــــــــره اش نگاشت ✍
آنها که در کرامت و اخلاص سرورند قلبِ سیاه و لک‌زده را نیز می‌خرند اصلاً به فکرِ رفتن و رنجِ سفر نباش ما را به میهمانیِ آن عشق می‌برند.
گاه‌گاهی جمله‌ای زیبا، مشوّق می‌شود حرفی از یک رهگذر با دل مطابق می‌شود وصفی از دانایی‌ات گفتند، مشتاقت شدم آدم از راهِ شنیدن زود عاشق می‌شود فکرِ این‌که گاه‌گاهی یادِ من هم می‌کنی رویِ موجِ غم برایم مثلِ قایق می‌شود معذرت می‌خواهم از مصراعِ قبلی، ای عزیز لطفِ تو هر لحظه با حالم موافق می‌شود خنده‌هایت، آفتابِ صبحِ آرامش شدند چون که از مِهرِ صدایت، خانه مشرق می‌شود از سخن‌هایِ قشنگت باز هم حرفی بزن تک‌تکِ هر واژه‌ات عمرِ دقایق می‌شود نورِ مِهرت از گُلِ خورشید هم خورشیدتر خوش به حالِ ذرّه‌ای که باز لایق می‌شود یادِ خود را تا همیشه از دل و جانم نگیر چون که قلبم با حضورت قلبِ سابق می‌شود.
مداحی آنلاین - می رود این نفس اما خبرم می ماند - نریمانی.mp3
6.24M
🌙 ویژه 🍃می رود این نفس اما خبرم می ماند 🍃می شوم خاک ولی چشم ترم می ماند 🎤کربلایی
🔰 دعای روز شازدهم ماه مبارک رمضان : 🔹بسم الله الرحمن الرحیم 🔸اللَّهُمَّ وَفِّقْنِي فِيهِ لِمُوَافَقَةِ الْأَبْرَارِ، وَ جَنِّبْنِي فِيهِ مُرَافَقَةَ الْأَشْرَارِ، وَ آوِنِي فِيهِ بِرَحْمَتِكَ إِلَى [فِي ] دَارِ الْقَرَارِ، بِإِلَهِيَّتِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ. خدایا مرا در این ماه به همراهی و همسویی با نیکان توفیق ده، و از همنشینی با بدان دور بدار، و به حق رحمتت به خانه آرامش جایم ده، به پرستیدگی‌ات ای پرستیده جهانیان.✔️
Tahdir joze16.mp3
3.99M
🔰 تلاوت قرآن کریم 💽 تند خوانی ( تحدیر ) 💢 استاد معتز آقایی 📻 صوتی 📕 جزء شانزدهم ✔️
تو بیایی همه جا عطر گل و نوروز است بخت این مردم آشفتهٔ ما بهروز است غصه‌ها رنگ خوشی را به خدا می‌بینند با نگاهی دل غمدیدهٔ ما پیروز است سهم ما نیست مگر دیدن رویت آقا؟ چشم، همراه دل خستهٔ ما پاسوز است درد بدتر شده یک عمر تورا گم کردیم و صد افسوس که این قائلهٔ هر روز است سال‌ها غفلت ما گوشه‌نشینت کرده سال‌ها می‌گذرد عشق به تو مقروض است
نام حسن یعنی تمام حُسن دنیا این ما و این دست کریم آل طاها نام حسن یعنی کریمی داده مارا معنای دل،معنای جان معنای معنا آنقدر می‌بخشد که گویی داده آقا از کل دریا، کل دریا کل دریا
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو آن گوشوار شاهدان هم صحبت عارض شده آن گوش و عارض بایدت دردانه شو دردانه شو چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو تو لیلة القبری برو تا لیلة القدری شوی چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو اندیشه‌ات جایی رود وآنگه تو را آن جا کشد ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو قفلی بود میل و هوا بنهاده بر دل‌های ما مفتاح شو مفتاح را دندانه شو دندانه شو بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو گوید سلیمان مر تو را بشنو لسان الطیر را دامی و مرغ از تو رمد رو لانه شو رو لانه شو گر چهره بنماید صنم پر شو از او چون آینه ور زلف بگشاید صنم رو شانه شو رو شانه شو تا کی دوشاخه چون رخی تا کی چو بیذق کم تکی تا کی چو فرزین کژ روی فرزانه شو فرزانه شو شکرانه دادی عشق را از تحفه‌ها و مال‌ها هل مال را خود را بده شکرانه شو شکرانه شو یک مدتی ارکان بدی یک مدتی حیوان بدی یک مدتی چون جان شدی جانانه شو جانانه شو ای ناطقه بر بام و در تا کی روی در خانه پر نطق زبان را ترک کن بی‌چانه شو بی‌چانه شو 🌴🕯🌴
گیسویت را باز کن إنا فتحنایی بگو ... دل پریشان است ، بسم الله الرحمن الرحیم
. تمام جرعه های زندگی را تلخ مينوشم نخواهد شد نخستين اخم شيرينت فراموشم و ديگر از تو تصويری نمانده در ته فنجان دلم ميگيرد و بارانی ام را باز ميپوشم بدون چتر جاری ميشوم سوی خيابان ها چه سنگين ميشود بار جدايی تو بر دوشم تمام شهر در چشم ترم حل می شود انگار نمی آيد صدايی جز صدای عشق در گوشم خدا را شكر جای خالی ات پر ميشود گاهی گرفته جاي اندام تو را زانو در آغوشم بدی های تو را از ياد بردم سخت بود اما نشد لبخند تلخ آخرت هرگز فراموشم زمانی بر مشامت ميرسد عطر گلاب من كه غرق گريه دارم روز و شب در عشق ميجوشم .
هیچ کس برای این دل من، تو نمیشود؛ ای ماضی زمان گذشته بیا به حال!!
آغوش تو چقدر می آید به قامتم در آن به‌قدر پیرهن خویش راحتم می پوشمت که سخت برازنده‌ی منی امشب به شب‌نشینی خورشید دعوتم خوشوقتی صدای تو از دیدن من است من هم از آشنایی تان با سعادتم! با خود تو را به اوج، به معراج می برم امشب اگر به خاک بریزد خجالتم! بازار شام کن شبمان را به موی خود بگذار دیدنی بشود با تو خلوتم! بر شانه ام گذار سرانگشت برف را کوهم ولی تمام شده استقامتم من سیرتم همان که تو می‌خواستی شده لب تر کنی، عوض شود این بار صورتم! جنگیدم و به گنج تو فرمانروا شدم این است از تمامی دنیا غنیمتم با من بمان که نوبت پیروزی من است چیزی نمانده است به پایان فرصتم.
گفتيم عشق و طاقت آن را نداشتيم چيزی كه ما لياقت آن را نداشتيم گفتيم در كشاكش تقدير با هميم حرفی زديم و قدرت آن را نداشتيم بعداز هزار مرتبه تكرار دوستی يكبار هم صداقت آن را نداشتيم بسيار ساده بود سخن گفتن از گذشت اما دريغ! جرأت آن را نداشتيم حالا بيا كمی سخن از عاشقی بگو كاری كه هيچ فرصت آن را نداشتيم
ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای دشمن از دوست ندانسته و نشناخته‌ای من ز فکر تو به خود نیز نمی‌پردازم نازنینا تو دل از من به که پرداخته‌ای چند شب‌ها به غم روی تو روز آوردم که تو یک روز نپرسیده و ننواخته‌ای