eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بی تو با این دلِ افتاده به پایت، چه کنم؟! ننویسم غزلی را به هوایت، چه کنم؟! نام تو بغضِ گلوگیرِ مرا می شکند نکنم با دلِ بی تاب صدایت، چه کنم؟! بی تو با این همه اندوه که بر جان من است با جهانی که ز من کرده جدایت، چه کنم؟! ناگهان نیمه شب از خواب که برمی خیزم تنگ چون شد دلم آن لحظه برایت، چه کنم؟! دردِ جانکاهِ من این است که هر ثانیه را بعدِ تو با همه ی خاطره هایت چه کنم...
می سپارم به خدا باغ گل پیرهنت را تاروپود بدنت ، زلف شکن در شکنت را سوختن با نیت روشنی انجمن عشق است دارم ای زنده ی جاوید، غم سوختنت را مثل باقی شهیدانِ وطن کو پر وبالت تا بگیرم به بغل قامت گلگون_کفنت را خوش تر از زمزمه ی جاری جانت نشنیدم می روی، هر قدمت می شِکُفَد جان و تنت را ای نسیم آنچه به جا مانده از آن باغ بیاور تا ببویم نفسی لاله ی دور از وطنت را با همان سرمه که از باور ققنوس به جا ماند در نگاهم بنشان روشنی انجمنت را
تیرِ عشقش را زجان خواهم نشان بندم ولی دل نشان می‌خواهد و من از نشانش عاجزم
عقل، یكدل شده با عشق، فقط می ‌ترسم هم به حاشا بكشد هم به تماشا بكشد - فاضل نظری
من ندانم ز نگاه تو چه خواندم اما دانم این چشم همان قاتل دلخواه من است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اعضا جدید خوش آمدید🌼🌼🌼🌹
در باختن دل، کم و بسیار کدام است؟ در عشق، طلبکار و بدهکار کدام است؟ هرکس نظر انداخت به تو دست مرا خواند ای آینه‌رو! دفتر اسرار کدام است؟ از روی وفا بود که تیرم به خطا رفت بنگر که وفادار و خطاکار کدام است گر نیست غم عشق، چرا خانه‌خرابی؟ ور هست، دگر تکیه به دیوار کدام است؟ از چشم تو خواندم که برای دل عاشق منظور خدا از نظر یار کدام است صیاد تو بودی که دل از من نبریدی معلوم شد آزاد و گرفتار کدام است در کشمکش عشق، بکش تیغ و مکش دست لطف تو به من می‌رسد، آزار کدام است؟! شبلی‌ است سرافکنده و حلاج به معراج ای خلق بگویید که بر دار کدام است؟! "العبد و ما فی یده کان لمولاه" بازار کدام است و خریدار کدام است؟!
پدرت گفته که تو چاره ی کار همه ای پسر حضرت سلطان،پسر فاطمه ای - مبین اصفهانی
رد شد درست یک دو قدم از مقابلم آرام ریخت پشت قدم های او دلم تبدیل شد به حس هبوطی که عاقبت با چشم‌های بسته فرو برد در گلم دریا نبود، ... بود ولی، رد گام هاش طرحی همیشه ریخت بر اندوه ساحلم یک اتفاق نه... که بیفتد و بگذرد آمد نشست، هم نفسم شد و قاتلم حالا تمام رهگذران مکث می کنند این نقش رد پای شما هست یا دلم
ڪَفتی ببخش جبـــران ڪنم هر آنچه با خود برده ام ڪَفتم قبول جبــــران نما عـمرے ڪه از دست داده ام
حق داشتی سکوت کنی در جواب من شک داشتی تو هم به من و انتخاب من می‌سوزم از فراق و تو لبخند می‌زنی ای خنده‌ی تو آتش روز عذاب من تعبیر خواب‌های مرا از کسی مپرس بُگذار روی چهره بماند نقاب من آیینه‌ی تواَم، عطشم را نگاه کن یک لحظه خیره شو به خودت، آفتاب من با آه خواندمت که خدا را قسم دهم آه ای دعای نیمه‌شب مستجاب من... ‏
هم یک دلِ رو به راه دارد خورشید هم صورتِ مثل ماه دارد خورشید با مهر به گلدانِ دلم می تابد تا سبز مرا نگاه دارد خورشید!