eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
71 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبتون بخیر🌼🌼🌼🌼
تو به دریا ریختی و من کماکان ماهی‌ام باز هم ای رود، ممنون از همین همراهی‌ام کاروانی تشنه بود و یوسفی در چاه و من من: طنابی که فقط شرمنده از کوتاهی‌ام  سکه‌هایم از رواج افتاد و تاجم زیر پا تلخ پایان یافت با تو جشن شاهنشاهی‌ام ماه با سردی به گوش موج عاشق پیشه گفت هرچه از تو دور باشم بیشتر می‌خواهی‌ام رام دام و دانه و بامی نخواهد شد دلم من کبوتر هم اگر باشم، کبوتر چاهی‌ام کوله‌بار بسته دارد باز دل دل می‌کند من ولی با اولین پرواز فردا راهی‌ام 📚 قفس تنگی
میکشم سر، هرچه می ریزد به جامم دست دوست کی در این میخانه می افتم ز پا معلوم نیست فاضل نظری
از راه رسید، سیلِ خون راه انداخت در سینه ی خلق، آتشِ آه انداخت گفتیم چه شد؟ یکی به خونسردی گفت: دیوانه ی شهر، سنگ در چاه انداخت
، نمی‌دانم چرا گردون به کام من نمی‌گردد اگر عیبم پریشانی است زلف یار هم دارد
کعبهٔ دل مسکن شیطان مکن پاک کن این خانه که جای خداست
نسیم وصل تو جانا، شراب جان من است رسیده ام به تو آقا؟! همین گمان من است برای عاشق دلخسته اشک کافی نیست اگر که جان بدهم خاک آسمان من است به زیر تابش نورت رمق گرفته تنم نگاه مهـر تو انگار سایه بان من است درون فصل زمان هم بهار پاییز است گواه حرف من آقا دل خزان من است کبوتری شده ام جلد کعبه ی چشمت حریم وهرم نگاه تو آشیان من است خدا کند که نباشم دلیل غصه ی تو چرا که اشک تو تیری بر استخوان من است مریض زخم فراقم طبیب میخواهم بگو نبودنت آیا که امتحان من است؟ غزل برای تو گفتن چقدر دشوار است اگرچه کم بپذیرش همین توان من است
قطعا بیابان می شود دریای بعد از تو با آه معنا می شود آوای بعد از تو از بس که آزادی! قفس دور است از نامت خاک اسارت بر سر دنیای بعد از تو آن خام مغزی که گریزان شد از آغوشت_ درگیر آرامش نشد هرجای بعد از تو از هر نظر سنجیده ام ،اصلا نمیگنجد حتی تصور کردن فردای بعد از تو حتی غریبی بین ما، ایران مظلومم جمهوری اسلامی ام،ای وای بعد ازتو...
در زندگی یاد گرفتم: با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند! با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می‌کند. از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز از من بیزار خواهد بود. و‌ تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم. و سه چیز را هرگز فراموش نمی‌کنم: ۱. به همه نمی‌توانم کمک کنم. ۲. همه‌چیز را نمی‌توانم عوض کنم. ۳. همه من را دوست نخواهند داشت...
پر است دست زمین از نشان زیبایی شنیده‌ام که همین روزها تو می‌آیی شنیده‌ام که برای تو صبر کرده بهار که راه را تو برایش به باغ بگشایی ببین که صفحهٔ تقویم هم ورق خورده رسـیـده‌ایم دوبـاره به روز تـنـهایی رسیده‌ایم به جمعه، به روز آمدنت اگرچه چندم آن را نگفته‌ای جایی بیا که با تو جهان روبه‌راه خواهد شد بگو رسـیـده زمـانی که بـاز می‌آیی