eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
یک گوشه‌‌ی اخمت فکند لرزه به دشمن لبخند تو آرامش ما
ای آن که تمنای دل اهل ولایی سر تا به قدم جلوه‌ای از نور خدایی از فتنه گران نیست مرا دلهره تا تو؛ بر مسند فرماندهی کل قوایی
🌸 گل لبخند تو چشم‌هایت شاعرم کرده، فدای چشم تو چشم بر هم می‌زنی و مصرعی گل می‌کند از گل لبخند تو آرایه‌ها بلبل شدند تا تو می‌خندی دلم میل تغزّل می‌کند
حالی نپرسیدی و دلشادم نکردی با چشم‌‌های مستت آبادم نکردی از ابتدای رفتنت تا این دم مرگ یک بار حتی بی‌وفا! یادم نکردی
می کنی آخر مرا درگیر بیماری قند جان هرکس دوست داری اینقدر شیرین نخند 🌸 صولت بی‌مثل تو لرزه به دشمن افکند چشم دشمن کور بادا دود کن عود و سپند تو امید و رهبر آزادگان عالمی در امان باشد الهی جان تو از هر گزند هم حکیمی، هم علیمی، هم فهیمی، هم حلیم شاعر فرزانه‌ای باشد تورا طبع بلند
از جام نگاه تو غزل می‌ریزد از شیوهٔ خنده‌ات عسل می‌ریزد این چشم و دهان به خشم اگر باز شود کرک و پر دشمن دغل می‌ریزد
🌸 گل لبخند تو چشم‌هایت شاعرم کرده، فدای چشم تو چشم بر هم می‌زنی و مصرعی گل می‌کند از گل لبخند تو آرایه‌ها بلبل شدند تا تو می‌خندی دلم میل تغزّل می‌کند
هدایت شده از  اشعار ناهید خلفیان
لبخند لبت مثل عســـل شیـریـــن است با عشق تو خوشبختی ما تضمین است از نـــور قـــدم‌های تو هر دانه شکفت این علت سرسبزی فروردیــــن است @andisheysabz
نشود سایه تو کم ز سرای وطنم می‌دهم بهر وطن خون سر و خون تنم وطنم زیر لوای تو و قرآن باشد نرود زیر سم و چکمه دشمن، وطنم آنکه فرمان دهد و رهبر ما هست تویی آنکه فرمان تو را هست خریدار، منم نگذارم وطنم دست اجانب افتد گرچه باشد تن من سرخ به خون کفنم تا که جمهوری اسلامی ایران باقی است هست آن پرچم خوش‌رنگ وطن، پیرهنم خاک بر سر کنم آن دم که نبینم رویت! زنده باش! ای همهٔ روشنی انجمنم! زنده باشی و ببینم رخ زیبایت را نشود سایه تو کم ز سرای وطنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علت بی‌تابی ما غیر این لبخند چیست؟ خنده بر لب آر تا دنیا بداند قند چیست... به مناسبت سالروز تولد آقا❤️
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت‌الله ناصری: فرج نزدیک است دعا کنید...
باید امشب کمی خودم باشم، دورتر از حوالی چشمت بافتی زیر و رو ی دل را با، نقشه‌ی ریز قالی چشمت پیچ و تاب طلایی گیسوت مثل نیلوفری است درکندو مثل زنبور روی نیلوفر، خیره‌ام رو به شالی چشمت با من انگار آشنا بودند مردمی در هوای پرچین‌ها مژه‌هایت شراب می نوشید در هوای اهالی چشمت صبح‌ها در هوای بارانی‌، بین بال و پر کبوترها در هوایی که بوی حافظ داشت خوانده‌ام بیت عالی چشمت مثل خاکی که بوی نم دارد، دل من دست بر قلم دارد عطر هل‌های تازه‌دم دارد، چای های ذغالی چشمت باز باتو ستاره سوسو زد،مثل الماس‌های ریزی که می‌درخشند روی تاریکی، در کنار لیالی چشمت مانده‌ام بی قرار و دلواپس در کنار کسی که رویایی است نشد این بار... ، مانده‌ام حالا پرسه‌زن در حوالی چشمت
" جمال چهره ی تو حجت موجه ماست " تبار تو ز تبار حسین خون خداست میان کشتی نوحیم با تو در طوفان غرور و عشق و دیانت در آن قد و بالاست
هوا هوای جدایی، هوای تنهایی‌ است هوا هوای غمِ روزهای تنهایی‌ است چه از گذشته‌ی مردی غریب‌ می‌پرسی؟ گذشته‌ای که پر از ماجرای تنهایی‌ است ببین که خلوت من از سکوت سرشار است سکوت ترجمه‌ای از صدای تنهایی‌ است چگونه شور برآید ز گوشه‌ای غمگین که این سه‌تار نوایش، نوای تنهایی‌ است به او رسیدم و گفتم: «تمام شد غربت» به خنده گفت: «که این ابتدای تنهایی‌ است»
گفتی که مرا دوست نداری گـله‌ای نـیست بین من و عـشق تو ولی فاصـله‌ای نـیست گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن گفتی که نه! باید بروم حـوصله‌ای نـیست پرواز عجب عادت خوبی است ولی حـیف تو رفـتی و دیـگر اثـر از چـلچله‌ای نیست گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت جز عشق تو در خاطر من مشغله‌ای نیست رفتی تو، خدا پشت و پناهت، به سلامت بـگـذار بـسوزد دل مـن مـسئـله‌ای نـیست
غم پشت غم است آخرش شادی نیست ویرانیِ خانواده، آبادی نیست دستاویزِ هزار شهوت شده است در بندتر از واژه "آزادی" نیست