eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
آرامش چشمان تو مانند ندارد بی‌عشق، جهان، جرأت لبخند ندارد آن‌قدر که دل می‌بری و جاذبه داری این قرن، شبیه تو هنرمند ندارد
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ عشق تو کودتا، چشم تو روشنی‌ است مـنهای تــو جـهان، بـاورنکـردنی‌ است هـر وقـت مـی‌روی حــال مـرا نـپـرس حـالم بـدون تـو، دردی نگـفتنی‌ اسـت ━━━━💠🌸💠━━━━
پاییز و عشق و عطر بارانی در قلب من فرمانروایی کن رد شو از این تاریخ و جغرافی راحت بیا کشور گشایی کن
گفتی که مرا دوست نداری گـله‌ای نـیست بین من و عـشق تو ولی فاصـله‌ای نـیست گفتم که کمی صبر کن و گوش به مـن کن گفتی که نه بایـد بروم حـوصله‌ای نـیست پرواز عجب عادت خـوبی است ولـی حـیف تو رفـتی و دیـگر اثـر از چـلچله‌ای نیست گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت جز عشق تو در خاطر من مشغله‌ای نیست رفتی تو، خدا پشت و پناهت، به سلامت بـگـذار بـسوزد دل مـن مـسئـله‌ای نـیست
پاییز و عشق و عطر بارانی در قلب من فرمانروایی کن رد شو ازین تاریخ و جغرافی راحت بیا کشور گشایی کن
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ از دست تو رنجیدم و چیزی نگفتم با دیگرانت دیدم و چیزی نگفتم کلی سفارش کرده بودی من نفهمم این نکته را فهمیدم و چیزی نگفتم ━━━━💠🌸💠━━━━
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ از دست تو رنجیدم و چیزی نگفتم با دیگرانت دیدم و چیزی نگفتم کلی سفارش کرده بودی من نفهمم این نکته را فهمیدم و چیزی نگفتم ━━━━💠🌸💠━━━━
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ تـو قــهـوه‌ات را تـلـخ مـی‌نـوشـی این زندگی با عـشق شـیرین‌ است بـایـد هـمیـشـه یــک نــفـر بـاشــد دنـیا بـدون عــشق غــمگین‌ اسـت ━━━━💠🌸💠━━━━
عشقت مرا تسخیر خواهد کرد هر ماه من را تیر خواهد کرد وقتی بگویی عاشقم هستی حال جهان تغییر خواهد کرد
تو قهوه ات را تلخ می نوشی این زندگی با عشق شیرین است باید همیشه یک نفر باشد دنیا بدون عشق غمگین است
عشقت مرا تسخیر خواهد کرد هر ماه من را تیر خواهد کرد وقتی بگویی عاشقم هستی حال جهان تغییر خواهد کرد
تو قهوه ات را تلخ می نوشی این زندگی با عشق شیرین است باید همیشه یک نفر باشد دنیا بدون عشق غمگین است
کاش در دهکده عشق فراوانی بود توی بازار صداقت کمی ارزانی بود کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود چه قدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر غرق این زندگی سنگی و سیمانی بود دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم راز این شعر همین مصرع پایانی بود
هدایت شده از 
تنها گذاشتنم دیگه انگار که عادتت شده یه لحن تلخ یه مدّته، جای محبّتت شده
گفتی که مرا دوست نداری گـله‌ای نـیست بین من و عـشق تو ولی فاصـله‌ای نـیست گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن گفتی که نه! باید بروم حـوصله‌ای نـیست پرواز عجب عادت خوبی است ولی حـیف تو رفـتی و دیـگر اثـر از چـلچله‌ای نیست گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت جز عشق تو در خاطر من مشغله‌ای نیست رفتی تو، خدا پشت و پناهت، به سلامت بـگـذار بـسوزد دل مـن مـسئـله‌ای نـیست
کاش در دهکده عشق فراوانی بود توی بازار صداقت کمی ارزانی بود کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود چه قدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر غرق این زندگی سنگی و سیمانی بود دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم راز این شعر همین مصرع پایانی بود