ناز کن شیرین غزل بس ناز دارد چشم 👁تو
حس لذت آور شهناز دارد چشم👁 تو
می نوازد روح را دیدار گرم چشمهات
یک نگه شیرینی اواز دارد چشم تو
پشت چشمان سیاهت روشنی خوابیده است
یک چمن،یک باغ چشم انداز دارد چشم تو
#استاد_شهریار
به گمانم نگهم دل به کسی بست که نیست
و دلم غرق تمنای کسی هست که نیست
همه شهر به دلدادگی ام می خندند
که فلانی شده از چشم کسی مست، که نیست
«تو به من گفتی ازین عشق حذر کن» ... آری
و تو گفتی که ره عشق تو سخت ست، که نیست
مدتی هست به دلسوزی خود مشغولم
که دلم بند نفس های کسی هست که نیست
⚜فریدون_مشیری
⚜
🔮⚜
هر آن کسی که تو را چون شراب می بیند
به جز تو کُلّ جهان را سراب میبیند
تو چون شرابی و من شخص دائم الخمری
که در نبود تو تنها عذاب می بیند
هر آن کسی که مرا با تو شاد می دیده
مرا بدون تو اکنون خراب می بیند
چقدر قلب خرابم به یادت آرام است
ولی پزشک در آن التهاب می بیند
دگر به خواب شبم هم تو را نمی بینم
مگر که عاشق بی خواب، خواب می بیند؟
بیا و زیر و زبر کن مرا که طالع بین
درون طالع من انقلاب می بیند
نوید داد که برگشتن تو محتمل است
تو را مردّدِ در انتخاب می بیند...
#محمد_مهدی_پناهنده
نقش آن کوچه شدم وقتی از آن میگذری
تو از این عشق چو یک رود روان میگذری
من از این منظره ی تلخ دهان میدوزم
چه بگویم که تو با پیر و جوان میگذری
خودخوری کردم ودل رابه غمت سوزاندم
غافل از قلب منی با دگران میگذری
به همه رهگذران فصل بهاری دادی
از بهار دل من همچو خزان میگذری
🧚♀♥️𝓼𝓱𝓮𝓹 𝓪𝓼𝓱𝓮𝓰𝓱𝓪𝓷♥️🧚♀
💞💞🦋💞💞
🌙🕯
چرخ گردون هرچه کردی ناز شصتت
سخت کردی روزگارم با شکــستـت
گرچه ایـــن دیوار دنیــا تنـــگ کردی!
من گــــلی بر آب دادم جنــگ کردی؟
از چه بــــاران میزند بر بـــام دلـــها
داغ گـــل دیدم شــدم تنهـــای تنها
گر صدایم میزدی نایی شــــنیــدی؟
بیش از اینها درد رسوایی نــدیــدی؟
درد من هم درد خیلی از شــــماست
کو کجا گفتند این درد از خـــطاست؟
ای قلم حرف از تباهی میـنوشتی!
بخت ما بود و سیــاهی
🌼🍃🌼🍃🌼
ما به جرم ساده لوحی اینچنین تنها شدیم
مردمان این زمانه با دورنگی خوش ترند!
#مسیح_مسیحا♥️
مےڪنم سرفہ ڪہ منظور ڪنار تو منم
ڪرده ام جمع حواسم ڪہ نلرزد سخنم
من شما چیزھ ببخشید خداحافظتان
اے خدا باز نشد حرف دلم را بزنم
شعرهایی که اسم شاعر نداره رو بعضی هاشو سرچ میکنم پیدا میکنم مینویسم اما بعضی هاش هم پیدا نمیشه.
شما ببخشید و اگه پیدا پیدا کردید بزارید تو لینک ناشناس من میزارم تو کانال🙏💐💐🌺🌺❄️
نقش آن کوچه شدم وقتی از آن میگذری
تو از این عشق چو یک رود روان میگذری
من از این منظره ی تلخ دهان میدوزم
چه بگویم که تو با پیر و جوان میگذری
خودخوری کردم ودل رابه غمت سوزاندم
غافل از قلب منی با دگران میگذری
به همه رهگذران فصل بهاری دادی
از بهار دل من همچو خزان میگذری
🧚♀♥️𝓼𝓱𝓮𝓹 𝓪𝓼𝓱𝓮𝓰𝓱𝓪𝓷♥️🧚♀
من که ترک عشق کردم پس چرا دیوانه ام
این چنین هرگز نبودم گوییا بی خانه ام
من گذشتم از تو اما فکر تو هرگز نرفت
تو نرفتی از خیالم ای مه در دانه ام
ترک تو گفتم دعا کردم که مهرت هم رود
گرچه میدانم نخواهد رفت از کاشانه ام
دلبری ها میکنی دل را سبب ساز غمی
غم چه شیرین میشود با بغض تو جانانه ام
بعد عمری عاشق زلف شرابت من شدم
من غلط کردم بسازم روی طوفان خانه ام
میروم اما دلم پیش تو میماند گلم
بر دلم دستی کشم دستی دگر بر چانه ام
🌺❤️🌺
باز دریا، بوی باران بوی شرجی، نای عشق
میروم بر بال رویاهـــای لیلایی عشق
میشوم مست از نگاه اسمان در عمق شب
میروم تا ناکـــــــجای بودنت، تا پای عشق
عشق را تفســــیر دل کردم در این بازار رنگ
من مرید رنگ سرخم، رنگ دل سودای عشق
عشق یعنی گم شـدن در هر چ بادا بادها
در تلاطم، غرق امواجی در این دریای عشق
عشق امد، دل دچارش شد، نگاهی بیقرار
مثنوی وزنش شکست و قافیه شیدای عش ق
شعر شد همرنگ شب، شب پر ستاره غرق راز
کمتر از انم ک گویم وصـــفی از زیبای عشق..
هرچند که تقدیر چنین کرده گرانت
خواهان توام با همهی سود و زیانت
ای آمده از کهنهترین خاطره ، ای عشق
سوغات تو دُرّیست گران، در چمدانت
یک دست گل و دست دگر خنجر بُران
نشناخته کس صورت پیدا و نهانت...
میخواهی و میخوانی و پس میزنی ای عشق
در حیرتم از فلسفهی فنّ ِ بیانت
قلبی که به دستان تو با عشق سپردم
خونیست که ماسیده شده دور دهانت
با بودن تو ثانیهها مرگ ندارند
همسان ِ بهار است زمستان و خزانت
ای قلب به تنگ آمده از دوری و دیری
من نیز به تنگ آمدم از هر ضربانت
خوب است که پایان خوشی داشته باشد
این شعر که آغشته شده با هیجانت
یک لحظه بیـا بر دلِ ما سر بزن امشب
در کوچهٔ بن بستِ صفا پَـر بزن امشب
بـر حلقـه ی در دست بیاویز و صدا کن
با یک سبد از خاطـره ها در بزن امشب
لبـخنـد زنـان واردِ ایــوانِ دلــم شــو
یک سر به نفس های کبوتر بزن امشب
بـا یک غـزل از حافظِ شیـراز بـزن فـال
بـر بـاورِ بی عـاطفـه، خنجر بزن امشب
ایـن قـدر نـزن سازِ جدایی و کـمی هم
مشتـاق بیـا! نغمه ی دیگر بـزن امشب
در جمعِ رقیبـان کـه نخوانـدم غـزلـم را
یک سر تو به دیوان و به دفتر بزن امشب
پیش ﻣﻦ ﺑﺎﺵ ڪه ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮام
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻧﺎﺯ ﻧﮑﻦ ﺗﺸﻨﻪ ے ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮام
گر چه خالق ﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ آﻭﺭﺩﻩ ﭘﺪﯾﺪ
ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﻠﻖ ﺗﻮ ڪرﺩﻡ ﻭ ﭘﺪﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮام
ﺗﻮ ﺑﺮﻗﺺ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ مے ﺧﻮﺷﯿﻢ ڪم ﻧﺸﻮﺩ
ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﺷﻌﺮ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻣﻦ ڪه ﺷﻨﯿﺪﺍﺭ ﺗﻮام
ﻗﺴﻤﺖ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ڪه ﺍﺯ ﻧﺎﺯ ﺗﻮ ﺳﻬمے ﺑﺨﺮﻡ
ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ڪه ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ڪرﺩﺍﺭ ﺗﻮام
ﭘﺸﺖ ﺍﯾﻦ لشڪر بے ﺭﺣﻢ نگاهت نگریز
ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺳﻮگند ڪه ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺗﻮام
ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﻭﻗﺖ ﻏﺰﻝ گفتنم آﻣﺪ به ﺧﺮﻭﺵ
ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﻭلے ﻋﺎﺷﻖ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺗﻮام
جای جایِ شهرِ من از خاطراتت پر شده
راه رفتن بعدِ تو،از هر مسیری مشکل است!
#محمد_شیخی
آه از این غربت نزدیک و از آن حسرت دور
عشق در سینه ی من هست و در آغوشم نیست
- #اصغرمعاذی
روی پیشانیِ بختم خط به خط چین دیدهام
بس که خود را در دل آیینه غمگین دیدهام
مو سپیدم، مو سپیدم، مو سپیدم، مو سپید
گرگ بالان دیده بودم، برف سنگین دیدهام!
آه، یک چشمم زلیخا آن یکی یعقوب شد
حال یوسف را ببینم با کدامین دیدهام؟
آشنا هستی به چشمم صبر کن، قدری بخند
یادم آمد، من تو را روز نخستین دیدهام!
بیستون دیشب به چشمم جادهای هموار بود
ابن سیرین را خبر کن، خواب شیرین دیدهام (:
- #سیدحمیدرضا_برقعی
نڪن آنگونه ڪه عاشق نگرانت باشد
یا ڪه آواره ے بے نام و نشانت باشد
آنچنان باش ڪه با عشق به سامان برسد
درد و غمهاے دلش با تو به پایان برسد
آنڪه غیر از تو ندارد به جهان دلدارے
نڪند از تو رسد بر دل او آزارے
چشم بر مهر تو دارد ڪه تویے یار دلش
همدمش باش ،تویے چونڪه پرستار دلش
زندگے در بر دلدار پر از زیبایے است
عاشقے با دل دلدار عجب رویایے است
هر ڪه عاشق شده دور از غم دنیا باشد
غم ندارد چو دلے عاشق و شیدا باشد
شاد و خوش باش به احساس دل انگیز نگار
نغمه سر ڪن به خوشے لحظه ے خندیدن یار
بوسه ای💋 بر من بزن
من چشم می بندم🤦♂ تو هم🤦♀
این شتر دیدن🐪، ندیدن را❌❌
که استادی دیگر...
#رسول_احدی
#