خنده میآید به من با گریه اما راحتم
بس که من این روزها، ناراحتم، ناراحتم
حال من مانند حال آسمانی ابری است
گاه با رگبار و گاهی با تماشا راحتم
من شبیه قایقی سرسخت و طوفان دیدهام
اینکه میبینید با امواج دریا راحتم
هر کدام از دردهايم دشمن جان من اند
فکر درمان نیستم، چون با مدارا راحتم
هر چه غمگینتر شدم، اطرافیانم شادتر
هر چه شاعرتر شدم، دیدم که تنها راحتم
میروم گاهی فقط با مرگ چایی میخورم
بیشتر حس میکنم این طور جاها راحتم
مرگ تضمین کرده و گفتهست بعد از زندگی
میروم جایی که صد در صد در آنجا راحتم
زندگی هرگز مرا از رو نخواهد برد و من
با همین باور فقط از دست دنیا راحتم
#مریم_کرباسی
@abadiyesher
چگونه از دل غمگین حساب میگیرد
مگر خراج، کسی از خراب میگیرد؟
#علی_مقیمی
@abadiyesher
تویی که شهرهی شهری به شعر و خوش سخنی
خودت به مدعیانت بگو که مال منی
من از اهالی دریایم اهل آبی عشق
که غیر چشم تو هرگز نداشتم وطنی
به بیستون غرورم قسم که میخوردم
از ابتدای تولد به درد کوه کنی
فقط برای تو دریاست موج موج تنم
چه می شود که بیایی شبی به آب تنی
تنت به رقص درآید به وزن این غزلم
به تن تتن تنتن تن تتن تتن تتنی
هزاربار به من قول می دهی نروی
ولی چه سود که هربار عهد میشکنی
تو حبس می شوی آخر شبی در آغوشم
به جرم دزدی قلبم به جرم راهزنی
منم که مرد نبودم ولی تو در عوضش
به راستی که لطیفی به راستی که زنی
#محمد_سعید_شاد
@abadiyesher
دلم را سپردم به "بیخیالی"
اما باز هوا،
هوایِ دوست داشتنِ توست...
#مژگان_بوربور
@abadiyesher
برگ از پی برگ بر زمین ریخته است!
ای باد چه در گوش طبیعت گفتی ...؟🍂🍂🍁
#میلاد_عرفان_پور
@abadiyesher
💠 در شب و روز جمعه کثرت صلوات را فراموش نکنید.
♥️ امام صادق علیهالسلام فرمودند:
🍃 هنگامی که #شب_جمعه فرا رسد ملائکه ای به تعداد مورچگان[حاکی از کثرت آنهاست] از آسمان فرود می آیند و در دستانشان قلم هایی از طلا و کاغذهایی از نقره است و تا شب شنبه چیزی نمی نویسند
جز صلوات بر محمد و آل محمد.
پس زیاد #صلوات بفرست.
📚الکافی، جلد ۳، صفحه ۴۱۶
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌸
✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ
@KhyaleVasl
•| #قرآنیات |•
🔰 امام صادق علیهالسلام:
«هر کس سوره جمعه را در هر شب جمعه بخواند، کفاره گناهان مابین دو جمعه خواهد بود.»
📚 بحارالانوار، جلد ۸۶، صفحه ۳۸۲
#شب_جمعه
✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ
@KhyaleVasl
خیمهی خواب به خمیازهی یارم برپاست
گردش روز و شب از خواهش او پابرجاست
کهکشان، دور سر حضرت او میچرخد
سر هم صحبتیش، بین کواکب دعواست
جای ماه آمده و یکسره بر هم زده است
جزر و مدّی که نشان از دل تنگ دریاست
برق چشمان غزلساز غزلپردازش
چو نگینی، به سرِ چارقدِ این دنیاست
نه فقط در غزل من، همه جا صحبت اوست
که برای همه مجنون صفتان، "او" لیلاست
بین دلباختگانش، به عدالت شهره است
چون که با پیر و جوان، وعدهی او تا فرداست
چه شلوغ است سرش، رفته ز یادش یادم
گله از یار که نه، از هنر خالق ماست
حمد، یعنی که، قلم بر دل دفتر بزنی
بدهی شرح، خدایی که به عالم یکتاست
#مهتاب_بهشتی
#غزل_معرفتی
@abadiyesher