بی تو مهتاب شبش تیره و تار است هنوز
کوچه بی نامِ تو در حسرتِ یار است هنوز
شاخـه ها دست بـر آورده بـه مهتاب اما
اشکی از شاخـه سرِ زلـفِ نگار است هنوز
در نهانخانـه ی شعرت کـه گُلِ عشق دهد
عطرِ صدخاطره در ذهنِ حصار است هنوز
همه تن چشمِ همه، خیره بـه بـاغِ غزلت
گریه ام پـردهٔ این، دیده ی تار است هنوز
شوقِ دیـدارِ تـو بـود ، هـر نفسی آمالـم
دوری ات دغدغـهٔ، این دلِ زار است هنوز
یـادگـارِ شـبِ تنهـایـیِ و چشـمانِ تَـرم
یک غزل ازتو و یک سیمِ سه تاراست هنوز
#محسن_کیوان
✍✍✍
تمـامِ واژه های من بـه نـامِ تـو ترانه شد
وَ نـامِ تـو بـه روی لب سرودِ عاشقانه شد
به انتظارِ ماهِ تو نشسته ام به پُشتِ شب
بیـا امیدِ شب شکن ، دلم پُر از بهانـه شد
بـه زیـرِ هـر قدم کنم نظاره ای به ردِ خود
که اشکِ دیدگانِ من به هرقدم جوانه شد
نگاهِ پـاکِ روشنت، نگاهِ بـا صفـای عشق
نگاهِ من بـه حُرمتت عظیم و بیکرانـه شد
تو ناخدای قلبـمی، و ساحلی بـه موجِ دل
وَ رودِ چشمِ عاشقم، به سمتِ تو روانه شد
نگینِ عشق و شادیت به تاجِ من جلا دهد
سرای قصرِ خالی ام بـه گوهرت خزانه شد
می زنم دل را به دریا ... نه! بیابان بهتر است
نیمه شب ها پرسه در بهت خیابان بهتر است
مثل چوپانی که از عالم فراری میشود
زندگی کردن میان گوسفندان بهتر است
شانه گرمی نباشد تا که همراهت شود
گریه های بی کسی در زیر باران بهتر است
بر دهان حرفهایت مهر باطل می زنند
گفتگو با میله های سرد زندان بهتر است
زندگی درد است دارویش فقط لبهای توست
پیش گیری کردن از هرگونه درمان بهتر است🥀🌹
به که گویم که تو منزلگه چشمان منی
به که گویم تو نوازشگر دستان منی
به چه سازی بسرایم دل تنهای تو را
به که گویم که تو آهنگ دل و جان منی
گر چه پاییز نشد همدم و همسایه من
به که گویم که تو باران زمستان منی
همه رفتند از این شهر و دلم تنها ماند
به که گویم که تو عمریست که مهمان منی
گر چه خورشید سفر کرده ز کاشانه ی من
به که گویم که تو عمری مه تابان منی
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
خواستارت شده ام بهر کدام آمده اند
دیگران با چه دلیلی به کلام آمده اند
من که شاعر نشدم تا همه عشقم تو شدی
🌱شاعران با غزل نیمه تمام آمده اند🌱
دل به دریا زدنم با جگری شیر بشد
وال ها سوی سواحل که مدام آمده اند....
قلبِ نازت متعلق به من است تا بتپد
با حلالی که تو هستی به حرام آمده اند
عشق سربازِ نگاهم به نگهبانِ دلت
از همین رو پسرانی به نظام آمده اند
البداهه ، سید علیرضا طباطبائی
سرباز وطن 🌻🌻🌻🌻🌻🌻
❤️❤️💐💐❤️❤️
زدم به جاده عشقت پیاده در باران
به شوق لحظه دیدار ساده در باران
در این طراوت نمناک در دلم سبز است
امید حادثه ای فوق العاده در باران
ببین که آینه بی قراری ام شده است
زلال صورت نمناک جاده در باران
ز پشت پنجره کلبه ات نگاهی کن
ببین چه سبز بهار ایستاده در باران!
اشاره ای، که گره خورده با نگاهت باز
نگاه مرد دل از دست داده در باران
ز بی تفاوتی ات ای پری قصه من
شکست شوکت یک شاهزاده در باران
هرجا که تویی قلب من انجاست عزیزم
هرجابروی شورش و بلواست عزیزم
رفتی و دلم از غم هجران تو زانروز
سرگشته و آواره ی صحراست عزیزم
من گمشده درموی پریشان تو هستم
دریاد توام گمشده پیداست عزیزم
مهتاب به روی شب دیجور نشسته
شهر شب مان شهر تماشاست عزیزم
ای یاربه حج رفته بیا روبه صفاکن
مهتاب و مه و ماه همینجاست عزیزم
دانی که چرا منتظر و چشم به راهم
این رسم دل عاشق شیداست عزیزم
در اوج بلا هست گرفتار تو قلبم
بیمار تومحتاج مداواست عزیزم🍃💐🍃
جان نثارت می کنم
ای غمگسار و نازنین
جان بی مقدار من
گیر و نگاهی کن عطا👌
#هما_کشتگر_🌴❣🌴
.
یاد باد آنڪه
سرڪوے توام منزل بود
دیده را روشنی ازخاڪ درت حاصل بود
راست چون سوسن و
ڪَل از اثر صحبت پاڪ
بر زبان بودمرا آنچه تورا در دل بود....
هزار فلسفه دارد كسی که مجنون است
به ويژه آنكه جنون را بهعشق مديون است
طلا كه هيچ، كه از اشک نيز پاکتر است
حسابِ هركه سرش از حساب بيرون است
خراب میشوم از ديدن و نديدن تو
كه چشمهای خمارِ تو مست و میگون است
غم ِ تو خون ِ دلم را بهشیشه ریخته است
تو لاك میزنی آرام و من دلم خون است
"ز گريه مردم چشمم نشسته است به خون
ببین که در طلبت حال مردمان چون است"
نگاه کودکی ات دیده بود قافله را
تمام دلهره ها را ، تمام فاصله را
هزار بار بمیرم برات ، می خواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو ، بنویسم کدام مرحله را؟
چقدر خاطره ی تلخ مانده در ذهنت
ز نیزه دار که سر برده بود حوصله را
چه کودکی بزرگی است این که دستانت
گرفته بود به بازی گلوی سلسله را
میان سلسله مردانه در مسیر خطر
گذاشتی به دل درد ، داغ یک گِله را
چقدر گریه نکردید با سه ساله، چقدر
به روی خویش نیاورده اید آبله را
دلیل قافله می برد پا به پای خودش
نگاه تشنه ی آن کاروان یک دِله را
هنوز یک به یک ، آری به یاد می آری
تمام زخم زبان های شهر هلهله را
مرا ببخش که مجبور می شوم در شعر
بیاورم کلماتی شبیه حرمله را
بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت
که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟
😭😭😭
شهادت آخرین یادگار کربلا حضرت باقر العلوم علیه السلام تسلیت باد.
#امام_باقر
─┅─✵─✵💠✵─┅─
✍✍✍
تمـامِ واژه های من بـه نـامِ تـو ترانه شد
وَ نـامِ تـو بـه روی لب سرودِ عاشقانه شد
به انتظارِ ماهِ تو نشسته ام به پُشتِ شب
بیـا امیدِ شب شکن ، دلم پُر از بهانـه شد
بـه زیـرِ هـر قدم کنم نظاره ای به ردِ خود
که اشکِ دیدگانِ من به هرقدم جوانه شد
نگاهِ پـاکِ روشنت، نگاهِ بـا صفـای عشق
نگاهِ من بـه حُرمتت عظیم و بیکرانـه شد
تو ناخدای قلبـمی، و ساحلی بـه موجِ دل
وَ رودِ چشمِ عاشقم، به سمتِ تو روانه شد
نگینِ عشق و شادیت به تاجِ من جلا دهد
سرای قصرِ خالی ام بـه گوهرت خزانه شد