جمعه ها دارد دلم حال و هوای دیگری
می پرد برق از نگاهم با صدای هر دری
شوق دیدار تو دارم خسته ام از بی کسی
خوش به حال هر که دارد، در کنارش دلبری
مهربانی ؛ چشم بارانی چه می آید به تو
عاشقی ؛ این حس روحانی چه می آید به تو
آن نگاه زیر چشمی با وقارت می کند
این تبسم های پنهانی چه می آید به تو
حرکت آن خال مشکی با تکان های لبت
تا که شفع و وتر می خوانی چه می آید به تو
موی مجنون ، ریش درویشی چه می آید به من
ناز لیلا ، اخم سلطانی چه می آید به تو
اخم کن ! آخر نمی دانی که وقتی ابرویت
چین می اندازد به پیشانی چه می آید به تو
بی قرارِ رفتنی، موجی بزن دریای من!
گر چه آرامی ،پریشانی چه می آید به تو
قیصرِ رومی – حجازی ! آن عبور با شکوه
باسواران خراسانی چه می آید به تو
خال تو آن نقطه ی پایان دفتر های ماست
خال در این بیت پایانی چه می آید به تو
مرا جز بی قراری در هوای تو قراری نیست
نگاهم کن ببین اطراف دل غباری نیست
به قدری غرق زیبایی شدی انگار یک دفعه
تصرف کرده دنیا را دلت در انحصاری نیست
اگر مختار باشم میدهم چشم و زبانم را
برای یک دل عاشق همین هم افتخاری نیست
اگر جایی ندارم تا رَوم آنجا بدان عشقم
اسیر قلبتان گشتم کزان راه فراری نیست
کمی بگذار آزادم برایت نغمه میخوانم
که دق کردم عزیز من،قفس جای قناری نیست
گناهم چیست وجدانأ به هر راهی زدم شاید
به رحم آید دلت اما چرا این عشقْ کاری نیست
فراموشت کنم شاید،ولی اما اگر اصلا
ببین طرز کلامم را به جز شک حرف جاری نیست
به وقت عاشقی کردن تویی شعرم تورا خوانم
غزل را چون تو میفهمی که وقت گریه زاری نیست
گذر کردم خطر دیدم به هرجایی قدم بردم
رسیدم بر سر کویت نشانی از تو آری نیست
به هر سختی که شد پیدا شدی نزن حرفی
که جای اینکه گویی دوستم اصلا نداری نیست
چنانت دوست میدارم که دنیا هم ندارد تاب
چقدرش را نمیدانی جهان را بر شماری نیست
#بداهه
#سید_طباطبایی
دوش رفتم پیش دکتر تا مرا درمان کند
دکترش زن بود و خوشگل ، خود به خود درمان شدم
مرا جز بی قراری در هوای تو قراری نیست
نگاهم کن ببین اطراف دل غباری نیست
به قدری غرق زیبایی شدی انگار یک دفعه
تصرف کرده دنیا را دلت در انحصاری نیست
اگر مختار باشم میدهم چشم و زبانم را
برای یک دل عاشق همین هم افتخاری نیست
اگر جایی ندارم تا رَوم آنجا بدان عشقم
اسیر قلبتان گشتم کزان راه فراری نیست
کمی بگذار آزادم برایت نغمه میخوانم
که دق کردم عزیز من،قفس جای قناری نیست
گناهم چیست وجدانأ به هر راهی زدم شاید
به رحم آید دلت اما چرا این عشقْ کاری نیست
فراموشت کنم شاید،ولی اما اگر اصلا
ببین طرز کلامم را به جز شک حرف جاری نیست
به وقت عاشقی کردن تویی شعرم تورا خوانم
غزل را چون تو میفهمی که وقت گریه زاری نیست
گذر کردم خطر دیدم به هرجایی قدم بردم
رسیدم بر سر کویت نشانی از تو آری نیست
به هر سختی که شد پیدا شدی نزن حرفی
که جای اینکه گویی دوستم اصلا نداری نیست
چنانت دوست میدارم که دنیا هم ندارد تاب
چقدرش را نمیدانی جهان را بر شماری نیست
#بداهه
#سید_طباطبایی
هرشب در کوچههای دل
پرسه میزنم خیال آمدنت را..
#گلاله_قوامی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌱🖇
با هر که گفت گریه چرا گفتهایم که
مــا داغـدار حنجر در زیــر خنجریم
#سعید_پاشازاده
#شب_زیارتی