eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با هَر کَس و ناکَسی نِشَستی جُز مَن زیـبـایـی مُنحَـصِـر بـه جَمعـی داری!
غزل پشتِ غزل شد دردِ بی درمان دل و دیوان دلم در واژه ها غرقست و آسان بر نمی گردد
یک بار به من قرعه‌ی عاشق شدن افتاد یک بار دگر، بار دگر، بار دگر...نه!
تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم از آن پس بارها گم کرده‌ام فصل خزانش را...
خلق دل سنگ اند و من آئینه با خود می برم، دوستان، دشنام پنهانی بس است!! 💔😢
‌°•🌸|°• او را برنگ و بوی نگویم نظیر نیست گلبن نظیر اوست ولی دلپذیر نیست روی نکو به طینت ساقی نمی رسد گل را صفای شبنم روشن ضمیر نیست
👤 نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست
دوستت دارم عزیزم ، دلبر زیبای من! آشنای هر شب من ، ماه این شبهای من! من به شوق دیدن تو آمدم قدری بمان باز هم با رفتنت مشکن دل تنهای من! داده ام در هجر تو عقل و شدم دیوانه ات بعد تو تنهایی و خلوت شده ماوای من! در ره عشق تو دیگر گشته ام بیمار دل از غمت زخمی نشسته بر دل شیدای من! یاد تو با هر نفس در سینه غوغا می کند ای که در خواب و خیالم‌ هستی و رویای من! درامید وصل تو چون شمع می‌سوزم شبی می‌شود شب تا سحر اشک غمت همپای من! قد یک دنیا عزیزی در دل تنگم هنوز گرچه رفتی ، دل بریدی از من و دنیای من
ای کاش می شد بار دیگر در کنارت این‌ قلب بیمارم به عشقت جان بگیرد ! رفتی و دل در سینه آرامش ندارد تا کی سراغت را از این و آن بگیرد ! بغضی نشسته در گلو از درد دوری شاید که با برگشتنت درمان بگیرد ! می ترسم از تنها شدن هنگام پیری وقتی نباشی و شبی باران بگیرد ! با خاطره های تو هر شب بی قرارم ذهنم‌‌ مریضم کاشکی نسیان بگیرد ! هرگز فراموشت نخواهم کرد ، هرکس عشق تو را از قلب من نتوان بگیرد ! دیگر نمی خواهم که بی تو زنده باشم ای کاش جانم را غمت آسان بگیرد
سینه ای پُر دَرد دارم از غـم هجران تو سوختم اِی ماه من از آتش حرمـــان تو بـر سَر عهد قدیمی می نشینم تا ابد تا بدانی دیده و دل مانده در پیمان تو
‍ آمدم تنها در این محنت سراے زندگی خون دلها خورده ام از ابتداے زندگی دفتر شعرم پر از دل واژه‌هاے انتظار پیر ڪردم ڪودک دل را به پاے زندگی رنگ خوشبختے ندیدم در هجوم سایه ها دائماً پس داده ام تاوان براے زندگی زخم هاے یادگار از اضطراب و استرس تڪیه ڪردم اشتباهاً بر عصاے زندگی خسته‌ از تڪرار این سریال حیرانے شدم خط بطلان می‌ڪشم بر ماجراے زندگی عاقبت پایان پذیرد درد بے درمان من ختم"تنیا"می‌شود برخون بهاے زندگی
اینکه غم دنیا به دلم هست مهم نیست دنیا شده یک کوچه بن بست مهم نیست تا اینکه مرا خورد کند سنگ زمانه با بخت بد من شده هم دست مهم نیست در جام من آن جرعه کمیاب نباشد تا دل شود از مزه ی آن مست مهم نیست قلبی که به صدوصله زدن میتپد اکنون از شدت این فاصله بشکست مهم نیست ازچشم حسودان و بخیلان بگریزم یا طعمه این طایفه پست مهم نیست تنها تو مهمی که فقط با تو بمانم غیر از تو اگر فاصله ای هست مهم نیست.