eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یک بار به من قرعه‌ی عاشق شدن افتاد یک بار دگر، بار دگر، بار دگر...نه!
تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم از آن پس بارها گم کرده‌ام فصل خزانش را...
خلق دل سنگ اند و من آئینه با خود می برم، دوستان، دشنام پنهانی بس است!! 💔😢
‌°•🌸|°• او را برنگ و بوی نگویم نظیر نیست گلبن نظیر اوست ولی دلپذیر نیست روی نکو به طینت ساقی نمی رسد گل را صفای شبنم روشن ضمیر نیست
👤 نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست
دوستت دارم عزیزم ، دلبر زیبای من! آشنای هر شب من ، ماه این شبهای من! من به شوق دیدن تو آمدم قدری بمان باز هم با رفتنت مشکن دل تنهای من! داده ام در هجر تو عقل و شدم دیوانه ات بعد تو تنهایی و خلوت شده ماوای من! در ره عشق تو دیگر گشته ام بیمار دل از غمت زخمی نشسته بر دل شیدای من! یاد تو با هر نفس در سینه غوغا می کند ای که در خواب و خیالم‌ هستی و رویای من! درامید وصل تو چون شمع می‌سوزم شبی می‌شود شب تا سحر اشک غمت همپای من! قد یک دنیا عزیزی در دل تنگم هنوز گرچه رفتی ، دل بریدی از من و دنیای من
ای کاش می شد بار دیگر در کنارت این‌ قلب بیمارم به عشقت جان بگیرد ! رفتی و دل در سینه آرامش ندارد تا کی سراغت را از این و آن بگیرد ! بغضی نشسته در گلو از درد دوری شاید که با برگشتنت درمان بگیرد ! می ترسم از تنها شدن هنگام پیری وقتی نباشی و شبی باران بگیرد ! با خاطره های تو هر شب بی قرارم ذهنم‌‌ مریضم کاشکی نسیان بگیرد ! هرگز فراموشت نخواهم کرد ، هرکس عشق تو را از قلب من نتوان بگیرد ! دیگر نمی خواهم که بی تو زنده باشم ای کاش جانم را غمت آسان بگیرد
سینه ای پُر دَرد دارم از غـم هجران تو سوختم اِی ماه من از آتش حرمـــان تو بـر سَر عهد قدیمی می نشینم تا ابد تا بدانی دیده و دل مانده در پیمان تو
‍ آمدم تنها در این محنت سراے زندگی خون دلها خورده ام از ابتداے زندگی دفتر شعرم پر از دل واژه‌هاے انتظار پیر ڪردم ڪودک دل را به پاے زندگی رنگ خوشبختے ندیدم در هجوم سایه ها دائماً پس داده ام تاوان براے زندگی زخم هاے یادگار از اضطراب و استرس تڪیه ڪردم اشتباهاً بر عصاے زندگی خسته‌ از تڪرار این سریال حیرانے شدم خط بطلان می‌ڪشم بر ماجراے زندگی عاقبت پایان پذیرد درد بے درمان من ختم"تنیا"می‌شود برخون بهاے زندگی
اینکه غم دنیا به دلم هست مهم نیست دنیا شده یک کوچه بن بست مهم نیست تا اینکه مرا خورد کند سنگ زمانه با بخت بد من شده هم دست مهم نیست در جام من آن جرعه کمیاب نباشد تا دل شود از مزه ی آن مست مهم نیست قلبی که به صدوصله زدن میتپد اکنون از شدت این فاصله بشکست مهم نیست ازچشم حسودان و بخیلان بگریزم یا طعمه این طایفه پست مهم نیست تنها تو مهمی که فقط با تو بمانم غیر از تو اگر فاصله ای هست مهم نیست.
: گل مریم برای دیدنت دیوانه خواهم شد نگاهم کن که از بوییدنت دیوانه خواهم شد تو می خندی به احوال پریشانم ولی من هم از این گونه نمک پاشیدنت دیوانه خواهم شد مرا دیوانه می بینی و مغرورانه می خندی نمی دانی از این خندیدنت دیوانه خواهم شد میان این همه گل من که مریم را پسندیدم و می دانم که از بوییدنت دیوانه خواهم شد تو زیباتر از آنی که بچینم برگهایت را نگاهت می کنم از چیدنت، دیوانه خواهم شد همه گویند باید بوسه بر چشمان مریم زد تو می دانی که با بوسیدنت دیوانه خواهم شد به اشک دیدگانم می نویسم دوستت دارم تو می خوانی و از فهمیدنت دیوانه خواهم شد گل مریم دلم را بردی و خود نیز می دانی که با این گونه دل دزدیدنت دیوانه خواهم شد گل مریم دو چشمانت گواهی می دهد روزی تو را می چینم و با چیدنت دیوانه خواهم شد ...
لیلای خوب قصه ها را میشناسم معشوقه ای بی ادعا را می شناسم خورشید سر خم می کند بر تار مویش آری عیار این طلا را می شناسم پیرآهنش چون باغ نارنج و ترنج است آن معدن مهر و وفا را می شناسم رنگ لبانش چون شکوفه های گیلاس گل بوسه های بی هوا را می شناسم تندیس ناهید و ونوس و آفرودیت است با کفر اندامش خدا را می شناسم از خاطرش رفتم ولی در شهر قلبش پس کوچه های آشنا را می شناسم کوهم ولی در چشمهایش کاه بودم من آن دو چشم کهربا را می شناسم در آینه هر لحظه رنگی تازه دارد بر خودپرستی مبتلا را می شناسم از تیغ چنگیز نگاهش زخم خوردم این زخمهای بی دوا را می شناسم من در سکانس چندم این فیلم ماندم بازیگر نقش شما را می شناسم..✌️❤️ ‌ ‎‌‌‌