eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
71 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست... بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست غمی‌ست در دل جامانده‌های کرب‌وبلا که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست... میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید تفاوتی‌ست در آغاز و در نهایت نیست... همیشه آن‌که نرفته‌ست بی‌قرارتر است همیشه آن‌که نرفته‌ست، کم‌سعادت نیست... خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست...
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو شرح دهئم غم تو را نکته به نکته مو به مو از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده‌ام خانه‌به‌خانه در به در، کوچه‌به‌کوچه کوبه‌کو
صحنه ی خنده ی تو الگوی بازیگرهاست قدرت چشم تو فرمانده ی جادوگرهاست عشوه ی موی تو در باد که در رقص آمد عامل شوق قلم در غزل و دفترهاست تلخی چشم تو شد لذت تریاکی ها تیزی ابروی تو آبروی خنجرهاست اخم یا اشک تو وقت عصبانیت و غم عامل ابری و شرجی شدن بندرها ست شال تو غنچه سرای رز و یاس و میخک دامنت انجمن شعری نیلوفرهاست چیزی از جان و دلم بهر کسی باقی نیست چشم تو قافیه ی مطلع غارتگرهاست
این راز که با لب به لبت گفته ام امشب ... بین خودمان باشد و بین بغل ما !!! صد بار فقط حرف ، ز آغوش زدیم و ... امشب شده هنگامه ی خیرالعمل ما !!!
پاسُخ بِده از این هَمه مَخلوق چِرا مَن تا شَرح دِهَـم از هَمه‌ی خَلـق چِرا تـو...
حالِ خرابِ حضرتِ پاییز،مالِ من شأنِ نزولِ سوره‌ی باران به‌نامِ تو تنها نه من به مهرِ تو آذر به جان شدم دلتنگــیِ دقــایقِ آبــان به نــامِ تو... 💟
لبان مست و شیرینت اگر سهم لبـم گردد به پایان می برم تاریخ ڪشت نیشڪرها را ... ☺️
عَهد کَردَم دِگَر از قول و غَزَل دَم نَزَنَم زیــرِ قــولِ دِلَــم آیــا بِـزَنَـم یــا نَـزَنَـم؟
چو بستی در به روی من به کوی صبر رو کردم چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم
⛧ لعنت به بغض نیمه شب مانده در گلو لعنت به آنچه مرده درونم، به آرزو لعنت که فکر او ز سرم کم نمی شود رفته ولی تمام مرا کرده زیر و رو خورشید در غروب نهانی که خواب بود نوشیده است خون دلم را سبو سبو بس کن پدر! چگونه گمان میکنی هنوز در گوش من نصایح تو میرود فرو؟ پیری چقدر زودتر از من به سر رسید  لعنت به شانه ها که نگفتند مو به مو دردا که دور گشتی و از من بریده ای من هم بریده ام دگر از نام و آبرو لعنت به درد هاى دلى که شکسته ماند با یک ضمیر مفرد غائب شبیه "او" لعنت به اشک جاری از روی گونه ها لعنت به هق هق خفه زیر دو تا پتو لعنت به هرچه خاطره که تلخ و تیره است دعوا، جدل، گلایه و گاهی بگو مگو غیر از صبوری از من عاشق چه دیده ای؟ اصلا قبول هرچه بخواهی، فقط بگو لعنت به خوابهای پریشان، به قرص خواب لعنت به فکر درهم و درگیر و تو به تو لعنت به آسمان شب بى ستاره ها اهل سکوت بوده کسى حین گفت و گو؟ لعنت به عطر جاری پیراهن تنت یک شهر در پی ات شده مشغول جست و جو لعنت به من، هرآنچه مرا عاشق تو کرد وقت است بگذرم ز خودم، جام زهر کو؟ پیراهنی ست عشق تن هر که می رود  چون بند پاره کرد ندارد دگر رفو باید به چهره اب زنم دیده وا کنم تا هیچ کس از این همه مستی نبرده بو لعنت به اشکها که قطار از پی قطار  لعنت به چشم قرمزِ صبح علی طلو... "عینش " درون وزن نگنجید و حذف شد  عین تمام خاطره ها بین های و هو یادت به شر! که مِهر تو کانون فتنه بود یادم به خییر! شادی من را دگر مجو لعنت به فکرهای خیالی شاعری کز شاخه های طبع نشسته است روی جو   افتاده ام درون گناه نکرده ایی  مانند اقتدا به نمازی که بی وضو...  ✍🏻 ┄┄❅✾❅┄┄
نوش جانش بشود هر ڪہ حرم رفت حسین من بہ جاماندن از این قافلہ عادت ڪردم... 💔
زنده میگردد دل ما از نسیم زلف یار ما چراغ مرده را از باد روشن کرده ایم