eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نشد که پر بزنم عشق آن حوالی را ببخش بر من مسکین شکسته‌بالی را نشد که پای پیاده به درگهت برسم و تحفه آورم این دست‌های خالی را .. ..
جامانده ام و دل به هوای حرمت در تب و تاب است دور از وطنِ دوم من کرب و بلا مثل سراب است آقا یه نگاهی به من رو سیه و خسته بینداز دلتنگم و دوری ز ضریحِ حرمت اوج عذاب است 🏴🏴🏴
اربعین، پای پیاده، وَ دلی وامانده و لبی تشنه که در حسرت دریا مانده دوستانم همگی بار سفر را بستند طِبقِ معمول یکی بی سر و پا جامانده
جامانده ام و دل به هوای حرمت در تب و تاب است دور از وطنِ دوم من کرب و بلا مثل سراب است آقا یه نگاهی به من رو سیه و خسته بینداز دلتنگم و دوری ز ضریحِ حرمت اوج عذاب است
تا کَسی رُخ نَنِمایَـد نَبَرَد دِل زِ کَسی دِلبَرِ ما دِلِ ما بُرد و به ما رُخ نَنِمود
می‌نویسم شعر با نام خدای کربلا می‌برد دل را هوای دلربای کربلا می‌نویسم عشق یعنی یک خیابان تا جنون هرکسی شد با حسین السابقون السابقون می‌نویسم چای با طعم شهادت نامه ای چون تو امضا میکنی چون تو حبیب عامه ای می‌نویسم گریه بر جد غریبم ای خدا صد حسابم یک طرف این یک ارادت هم جدا میکُشم هربار دلْ در جنگ با نفسم ولی هم نجاتم میدهی هم میدهی حب علی میگذارم نقطه بر شعر ضعیفم تا مگر کربلا قسمت شود شاید،ولی،اما،اگر هم ببین تردید دل را هم ببین شوق مرا بی تو اصلا میروم گم میشوم در قهقرا می‌نویسم کربلا و می‌نویسم کربلا از فراقت گریه هایم کرده خیسم کربلا
روۍدیوارِاتاق‌نوڪران‌تو‌ ! بهترین‌عڪسِ‌میان‌قاب‌یعنی‌"ڪربلا" ڪلّ‌الفاظ‌ڪتاب‌الله،تفسیرش‌"حسین" نقطه‌ها‌وساڪن‌واِعراب‌یعنی‌"ڪربلا"
بی سر و پا بودم و راهم نداد حضرت معشوق به می خانه‌اش روی سیاه و دل ناپاکِ من بست رهِ وصل به کاشانه‌اش با همه درماندگی خود ولی عاشق او بودم و دیوانه‌اش نور هدی بود و من ِ گمشده در پی آن نور چو پروانه‌اش مانده و درمانده کنون برده‌ام روی گدایی سوی دردانه اش مست کند کل جهان را فقط جرعه ای از ساغرِ پیمانه اش هرکه شناساند به من عشق را تا ابد آباد دل و خانه اش خوش به دلِ آنکه در این اربعین کوله ی او بود سر ِ شانه‌اش رفت غزل‌خوان به دیار بلا سوختم از نغمه‌ی مستانه‌اش
می‌نویسم شعر با نام خدای کربلا می‌برد دل را هوای دلربای کربلا می‌نویسم عشق یعنی یک خیابان تا جنون هرکسی شد با حسین السابقون السابقون می‌نویسم چای با طعم شهادت نامه ای چون تو امضا میکنی چون تو حبیب عامه ای می‌نویسم گریه بر جد غریبم ای خدا صد حسابم یک طرف این یک ارادت هم جدا میکُشم هربار دلْ در جنگ با نفسم ولی هم نجاتم میدهی هم میدهی حب علی میگذارم نقطه بر شعر ضعیفم تا مگر کربلا قسمت شود شاید،ولی،اما،اگر هم ببین تردید دل را هم ببین شوق مرا بی تو اصلا میروم گم میشوم در قهقرا می‌نویسم کربلا و می‌نویسم کربلا از فراقت گریه هایم کرده خیسم کربلا
هر که بود آورده‌ام، غیر از سه ساله دخترت از تو شرمنده نگاهِ شرمسار زینب است   🏴 🖇💌
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺣﺮﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺭﻭﺍﻧﻨﺪ ﭘﯿﻐﺎﻡ ﺩﻝ ﺧﺴﺘﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺸﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺧﻄﺮ ﺭﺍ ﺻﺪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺜﻢ ﺻﻔﺘﺎﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺷﻮﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﺭ ﻫﺮﻭﻟﻪ ﯼ ﺳﻌﯽ ﺣﺮﻡ ﺟﺎﻣﻪ ﺩﺭﺍﻧﻨﺪ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺮﺳﻨﺪ ﺁﻩ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﺷﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻋﻘﺐ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﮑﺸﺎﻧﻨﺪ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﮔﺮ ﻓﺨﺮ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﻟﺤﻖ ﮐﻪ ﮔﺪﺍﯾﺎﻥ ﺗﻮ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﺟﻬﺎﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﻗﺪﺡ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺟﺮﻋﻪ ﺍﯼ ﺍز ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﭽﺸﺎﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺑﺴﻮﺯﯾﻢ ﻭ ﺑﺴﺎﺯﯾﻢ ﺗﺎ ﺁﺗﺶ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪ
بغضی به گلو نشسته و تاب ندارم در حسرت دیدار تو و خواب ندارم در داغ فراقت ای حبیبم چه کنم آقا تو بگو مگر من ارباب ندارم؟ 😔😔 بداهه