تو آن ماهی که در پایت تلاطم میکند دریا
من آن دریای سرگردان دور افتاده از ماهم
اسیر روی ماه تو هواخواه نگاه تو
نشسته بین راه تو نه تنها من که دنیا هم
تمام روزها بی تو شده روز مبادا، نه
که میگرید به حال و روز ما روز مبادا هم
همه امروزها مثل غروب جمعه دلگیرند
که بی تو تیره و تلخ است چون دیروز، فردا هم
جهانی را که پژواک صدایت را نمیخواهد
نمیخواهم نمیخواهم نمیخواهم نمیخواهم
#سید_محمدجواد_شرافت
گفتم که برایت تو برایم شده ای عشق
این عشق تو دیوانه کند عاقل در عشق
#سید_طباطبایی
چه خوش است صبح جمعه ز کنار بیت کعبه
شنود تمام عالم انا ابن حیدرت را
بشود تمام غیبت که شود جهان پر از نور
بکنی عیان به خلق آن مه سیم پیکرت را
بشود ز عدل مملو همه هستی از تو آقا
بکنیم حس شمیم ِ خوش جنت ِ تنت را
نه فقیر ماند و نه کسی از جفا بمیرد
بچشانی از وجودت رفقای مضطرت را
بشود زمان زمین پر ز تو و عنایت تو
همه ذره های جان حس بکنند محضرت را
بشود ذلیل ظالم به ید ِ الهی ِ تو
سر ِ تیغ ِ ذوالفقارت بنماید آخرت را
بشود دمی بیاید که همه شویم مشتاق
بدهی قدح به مستان کمی آب کوثرت را
یاصاحب صبر
جمعه و شنبه برایم چه تفاوت دارد؟
من که هر لحظه و هرثانیه دلتنگ توام!
#یاصاحبزمان
#دلتنگی
ﺩﻝ ﺷﺒﯿﻪ ﻗﺎﯾﻘﯽ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﺩﻝ ﺑﯽ ﻃﺎﻗﺘﻢ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺟﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﺳﺎﺣﻞ ﺁﺭﺍﻣﺸﻢ ﺑﺎﺭﯾﮑﻪ ﯼ ﺷﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺍﯼ ﺑﻬﺎﺭ ﺳﺒﺰ ! ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺩﻋﺎﮔﻮﯼ ﺗﻮ ﺷﺪ
ﺭﺍﺯ ﺣﻮّﻝ ﺣﺎﻟﻨﺎ ﺩﺭ ﺃﺣﺴﻦ ﺍﻟﺤﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﻫﻔﺖ ﻗﺮﻥِ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﻭ ﺩﺭ " ﻃﺮﻑ ﭼﻤﻦ "
ﺧﻮﺍﺟﻪ ﯼ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺣﺘﯽ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﻓﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺟﻤﻌﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺷﺪﻧﺪ
ﺍﯾﻦ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﻏﯿﺎﺏ ﭼﻨﺪ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﻐﺾ ﺧﻮﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻧﺸﮑﻨﺪ
سینه ام آتشفشان نیمه فعال تو بود
بعد تو در بین کافه میکنم جان بیشتر
میزند آتش مرا رگبار باران بیشتر
از تمام خاطراتی که نبوده بین ما
میزند آتش روانم را زمستان بیشتر
از زبان مردم نا آشنا با درد عشق
میکند زخمی مرا تجویز و درمان بیشتر
دزدکی میبینمت از تونداری خسته ام
میدهد مرد فقیر از دست ایمان بیشتر
در جهان زخمی ترین دل بوده ام از تیغ عشق
میبرد چاقوی هر قصاب از ران بیشتر
بیشتر از خود برای این و آن گفتم غزل
خورده است از جیب صاحبخانه مهمان بیشتر
در فراق لمس دستان محبت بوده است
گریه ام از اشک های پیر کنعان بیشتر
این جوان تاوان فراوان داده اما بوده است
ارزش عاشق شدن در چشمم از جان بیشتر
#حسین_مرادی
با شنبه ی بی دوست چه سازد دل بی تاب
ای جمعه نرو جان خودت دست نگه دار
#حسین_مرادی
باشد، تو نیز بر جگرم خنجری بزن
با من دم از هوای کس دیگری بزن
پرواز با رقیب اگر فرصتی گذاشت
روزی به آشیانه من هم سری بزن
ای دل به جنگ جمع رقیبان شتاب کن
سرباز نیمه جان! به صف لشکری بزن
درد فراق آمد و عشق از دلم نرفت
ای روزگار سیلی محکمتری بزن !
شاید که جام بشکنم و توبه ای کنم
ای مرگ! پیش از آنکه بیایی دری بزن!
-سجاد سامانی
استاد حسینعلی زارعی:
لا اقل عاشق نمی کردی دل بیچاره را
یا که ویران تر نمی کردی دلِ صد پاره را
جسم و جانم از تمامِ زندگی ها رانده شد
بینِ بازوهای خود جایی بده آواره را
مرغِ زیبایم کمی پایین بیا از اوجِ عشق
جانِ من دیگر ندارد جنبشِ فوّاره را!
گرچه بی جانم ولی دستِ مرا محکم بگیر
تا که بعد از آن ببینی سرعتِ طیّاره را!
روزِ من بی روی تو از شامِ یلدا تیره تر...
نوبهارِ من، مپوشان جلوهٔ رخساره را
نسلِ عاشق از طلوعِ مِهرِ تو پیدا شود
چون که با دستت بگیری گوشهٔ گهواره را
آرزویش دیدنِ رخسارِ زیبای شماست
آن که با چشمش بگیرد ترکشِ خمپاره را
گر هزاران بارِ دیگر هم برانی، عاشقم
روی قلبم حک نمودم خواهشِ همواره را!
هاجرِ زیبای من از زمزمِ عشقت بگو
پیشِ روی خود نیاور طعنه های ساره را!
عاشقی هستم که تا پایانِ جانم مانده ام
گرچه بر رویم کِشند از هر طرف قدّاره را
..
به قربان امین و قد و بالاش
نگاه ِ شور ِ نامحرم کف ِ پاش
دلش گاهی به این بند است و گَه اون
ژنیتیکیه,, مثل #خسته ، باباش 😜
#حامی_بداهه
😂😂😂😂
خانه و خیابان ها جای من نمیباشد
بعد رفتنت از شهر میروم #امین آباد😉✌️
#حسین_مرادی