دارم سخنـی با تو و گفتن نتـوانم
وین دردِ نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرمِ سخن گفتن و از جامِ نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
شادم به خیالِ تو چو مهتابِ شبانگاه
گر دامنِ وصلِ تو گرفتن نتوانم
با پرتوِ ماه آیم و چون سایه ی دیوار
گامی ز سرِ کوی تو رفتن نتوانم
دور از تو، منِ سوخته در دامنِ شب ها
چون شمعِ سَحَر یک مژه خفتن نتوانم
فریاد ز بی مهری ات ای گل که درین باغ
چون غنچه ی پاییز شکفتن نتوانم
ای چشمِ سخن گوی تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو وگفتن نتوانم
#شفیعی_کدکنی
محبت بر خلایق انتهای سادگیست
مردی ومردانگی آخرش آوارگیست
سفره ی دل باز کردن واقعا دیوانگیست
اعتماد کردن به هرکس آخرش بیچارگیست
#حضرت_عشق_
😢
ناله از دوری آن کن که تـــو را میفهمد
عشق خود صرف همان کن کهتورا میفهمد
درد دل، شعر قشنگ، این همه احساس لطیف
به کسی این سـه بیان کن که تورا میفهمد
#شهرام_نصیری
شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن
جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن
عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم
کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن
در عزای عسگری آید زنای اهل دل
صد فغان همراه با شور و نوا یابن الحسن
آب شد شمع وجودش زاتش زهر ستم
خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن
در جوانی رفت از دنیا امام عسگری
شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن
این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه
تسلیت گوئیم امشب بر شما یابن الحسن
گاه از هجران جانسوز تو سوزم همچو شمع
گاه از فقدان آن نور هدی یابن الحسن
دست رد بر سینه ام امشب مزن زیرا که من
با محبان تو هستم آشنا یابن الحسن
خواستم افشا کنم راز تو دیدم راز خود.
خواستم ویران کن مال تو دیدم مال خود.
عالم وآدم به یک معنی دو تاهست و یکی.
من تو وهستی تو من منهای حال وکار خود.
#حسین_افخمی
حالِ من مثلِ درختی ست ڪه با چشمِ خودش
شاهدِ مرگِ خودش هست به دستِ تبری...💔
#مرتضی_پاڪدامن🚶🏿♂
بی محبت مگذران عمر عزیز خویش را
در بهاران عندلیب و در خزان پروانه باش
#صائب_تبریزی
#شهادت_امام_حسن_عسکری🏴
زخـم دنــدان تــو و جــام پــر از خـون آبــه....
ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست
#حمیدرضابرقعی
#شهادت_امام_حسن_عسکری
#امام_حسن_عسکری
وقت پرواز شده، راه بر او باز کنید
می رود عسکری(ع) اما پسرش مانده هنوز
#امیر_سلیمانی
حیف است اگر حضرت حافظ نشوم من
وقتی تو شکربار تر از شاخه نباتی....
#جعفرمقیمیان