eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوس! شعری که سزاوار تو باشد نسرودم...
دوستت دارم و از عشق و وفا می گویم از تو هر ثانیه بی چون و چرا می گویم از دل عاشق و شیدای تو ای دلبر ناز می نویسم غزل و در همه جا می گویم من که رسوای جهانم پس از این از عشقت فارغ از هر چه بیاید سرِ ما می گویم قسمت این است تو باشی گل خوشبوی دلم تو خودت باخبری اینکه چها می گویم دوری ات درد و خیالت شده آرامش من حال خوبی ست که از درد و دوا می گویم همه حیرت زده ی کار من مجنونند از تو هر بار چه با شور و نوا می گویم عشق یک راز نهانی است که در دل جاری ست با تو اسرار دلم را به خفا می گویم
گفتمش‌دل‌بردی‌ازماجان‌من‌مقصدکجاست؟ گفت‌عاشق‌رانشایدپرس‌وجوبامابیا... -راحم‌تبریزی
هرگز نخوری غصه ی حرف دگران را گور پدر هرکه بخواهد بدمان را ... @Gogoli_magol👼
💌 یه ضرب‌المثل کوردی هست که میگه: "خوشال هرکه داری أژِت داشت" یعنی کاش یه درخت از تو بود که شبیه تورو ثمر بده و بنظرم باید واسه یکی خیلی عزیز باشی که اینو بهت بگه. امیدوارم یه روز از کسی که میخواین بشنوینش🤍 😍✋
از عشق زیباتر بودن کنار کسی است که تو را نقطه به نقطه بلد است بلد است زخم‌هایت را ببوسد روحت را نوازش کند آتش درونت را آرام کند در اوج غم آرامش را هدیه دهد  بلد است... عشق بلد بودن میخواهد...♥️
پیش تو هرقدر از دلتنگی‌ام گفتم نشد درد دل کردم ولی از دردهایم کم نشد هیچ‌کس جای تو را در خاطراتم پر نکرد بردی از یادم... ولی یادت فراموشم نشد
تشنه عشق تو ام تو جرعه آبی شب بخیر نیست همچون عشق ما اندر کتابی شب بخیر از لب لعل تو خواهم بوسه ای ای نازنین... جام من را پر کن از چشمت ، شرابی شب بخیر با تو باشد روزگارم همچو باغی در بهشت بی تو دنیا میشود دشت عذابی شب بخیر یک نفر میگفت از دوری من گریان شدی اشک ریزان روی آتش چون کبابی شب بخیر من خراب طعم لب هایت شدم ، آیا تو هم... از فراق من چنین زار و خرابی؟! شب بخیر سخت می آید برون از سینه ام دیگر نفس دوریت گشته به حلقم چون طنابی شب بخیر شاد گردند کودکان با دیدن چندین حباب کودکم من تو برای من حبابی شب بخیر "عاصی" 💞💞💞
✨ نبند "روسری"‌ات را به وقتِ بوسه زدن تنی به آب زدن "بادبان" نمی‌خواهد! 🍁
دل رفت ؛ ولی بار دگر در به در آمد!! عاشق نشدی ؛ قصه ما هم به سر آمد.. دیدار تو غم بود و نبودت ؛ غم دیگر!! این درد نرفتست که درد دگر آمد.... خودکار به لب برده ای از عمق تفکر خودکار به لب رفت ولی نیشکر آمد!! با چشم ترم هر غزلم را به تو دادم.... هر بیت ترم در نظرت بی اثر آمد!! صد میوه نوبر به تو بخشیدم و امروز جای ثمرم بر کمرم ؛ این تبر آمد!! با دیدن رخساره یکتا ی تو دل رفت دل رفت ولی بار دگر ؛ در به در آمد
با نگاهت باز شعر بی حساب آورده ای نم نمک با گیسوانت عطرِ ناب آورده ای آسمان را دیدم و امشب ندیدم ماه را با سر مویت به روی مه نقاب آورده ای؟ خنده ی مستانه ات پر کرده امشب خانه را سخت مستم کرده ای با خود شراب آورده ای؟ آسمان سینه ام مهتاب را گم کرده است در دل شب با حضورت آفتاب آورده ای با تو من حالی به حالی میشوم دیوانه جان با خودت یک بیدلستان انقلاب، آورده ای
❤️ انگشت‌های بیشتری می‌خواهم تا با همه‌ی آن‌ها به تو اشاره کنم و فریاد بزنم : این محبوب من است..! 🍁