دیوانه و دیوانه و دیوانه و مستم
پلکی بزنی چشم تورا هم بپرستم
مشتاق شرابی شده از دست تو نوشم
هرچیز تو گویی همه هستم همه هستم
هرکس که ببیند دل مارا چه بگوید
دلداده تویی قلب تو افتاده به دستم
چون خوب ترین جلوهٔ عشقی بخدا تو
دلبرده و خوشبخت منم ناز به شستم
#سید_طباطبایی
گفتم از این همه ایام زمستان خوب است
گفت آغوش تو در کنج خیابان خوب است
گفتم از دفتر شعرم تو کجارا خواندی
گفت شعری که سرودی لب میدان خوب است
گفتم از خواندن شعرم همه دیوانه شدند
گفت آدم شدن این همه انسان خوب است
گفتم ای دلبر فرهیخته باغت آباد
گفت اما تو شوی شاعر ویران خوب است
گفتم از میل شراب وسفر و شیدایی
گفت شب های پر از نم نم گیلان خوب است
گفتم این شیطنت چشم تو حرفی دارد؟
گفت امشب بشوی بنده ی شیطان خوب است
#حسین_مرادی
عمر دزدا بادبادک های من را پس بده
ذوق و شوق روز کودکهای من را پس بده
واتو واتو خاله ریزه قصه ی مادربزرگ
سرسره با ،چشم بندک های من را پس بده
ای کیو سان وسرندی پیتی و میتی کومان
خاله بازی و اگردک های من را پس بده
گوریل انگوری سمندون گالیور تام وجری
ال سی دی پیشکش تو برفک های من را پس بده
#حسین_مرادی
میرسد مضمون نو با نام ادمین گروه
وصف حال عینک ناکام ادمین گروه
ششصد و ده سال دیگر نسل او خواهد فروخت
در حراجیهای شهر اقلام ادمین گروه
روزگاری میرسد افتادن ساس و کنه
از ارادت بر سر هر گام ادمین گروه
در فتا دیده کسی هفتاد من شکواییه
در جواب برگ استعلام ادمین گروه
آب هم مستش کند باور نمیداری بریز
جرعه ای کوکا کولا درجام ادمین گروه
شد مدیر عامل که صد بیکار و سرگردان نت
همچو من گردیده استخدام ادمین گروه
#حسین_مرادی
نیست مانند دل مردم دنیا کوچک
در خودش غرق نموده است دلت دریا را
شعر چشمان تو تولیدی مجنون شده است
برده در حاشیه ی عشق ،لبت لیلارا
#حسین_مرادی
دلت از حلقه دستم تورا آزاد میخواهد
دلم از تو زلیخا و دلت فرهاد میخواهد
ببین افتان وخیزان میروم در شهر از هجران
که تریاک دو چشم تو مرا معتاد میخواهد
ندارد طبع من دیگربرای شعر مضمونی
بیا بانو غزل از چشم تو امداد میخواهد
چنان آشفته گشته در میان باد و میرقصد
که مویت خانمان شاعری بر باد میخواهد
بیاور استکانت را دوباره که دل شاعر
سری سنگین که روی شانه اش افتاد میخواهد
نمیخواهم که از تو بشنوم "میل خودت آقا"
دلم از چشمهایت ظلم و استبداد میخواهد
خجالت بین ما عشاق آفت گشته انگاری
دلم صیاد میخواهد دلت صیاد میخواهد
دی است و دست من در این هوای سرد و بارانی
دمای دستهایت را چنان مرداد میخواهد
#حسین_مرادی
سربه راهم خود من از تو چه پنهان بانو
پی وی بنده کمی میل چتیدن دارد
خسته ام از کلماتی که ندارد احساس
گوش جای چتتان میل شنیدن دارد
افتتاح در پی ویم کشیدم روبان
که به دستان لطیف تو بریدن دارد
تنگی دست و رکود و تب تحریم کنار
ناز تو در همه حالات خریدن دارد
گرچه آسیب به هرجای طبیعت زشت است
گل لبهای شما جایز و چیدن دارد
وقتی ایز تایپ تو بالای گروه می آید
قلب بی جنبه من سخت طپیدن دارد
موی خود ساقه طلا کردی و دستم امشب
مثل بز در چمنت میل چریدن دارد
#حسین_مرادی
#طنزانه
عشق و منطق هردو سهمی برده اند از جان من
روزها را شیخم و شب شاعر چشمان دوست
#حسین_مرادی
یکدنده لجباز است و دیکتاتور نگارم
لطفا ندارد حتما اش را دوست دارم
#حسین_مرادی
دل بی تجربه کوتاه بیا راه دراز است
دو سه تا پیچ خطرناک برای تو نیاز است
چه نجاتت بدهم یا چه تصادف بکنی باز
همه تقصیر تو بر گردن من مسئله ساز است
مثل شک بین تو با سجدهٔ آخر شده شعرم
که ندانسته شکستم،دل من این چه نماز است
عشق آن سجدهٔ نابی است که حکمش عملی نیست
خاک را منزل عاشق بشمارید مجاز است
نکند قفل سکوت غم ما را بشکانی
زیر خاکستر خاموش پر از سوز و گداز است
#سید_طباطبایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا