eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فریبایی فریباتر از آن بت های کشمیری چه سود از مهربانی ها نداری هیچ تعبیری پریشان حالی موهات رستاخیز موعود است همیشه مست چشمانت خدایان اساطیری شکستم تا بفهمی دوستت دارم ولی افسوس شکستن های پی در پی ندارد در تو تاثیری شبیه شاه مخلوعی که تندیسش به خاک افتاد مرا از مهربانی ها نمانده هیچ تصویری از این افتادن و از یاد رفتن ها خیالی نیست هراسانم از آ ن روزی ، سراغم را نمی گیری تو محبوب منی و عاشقانه دوستت دارم فریبایی ، فریباتراز آن بت های کشمیری 🌺🌺😊😊
آمدی تا من فقط مومن به چشمانت شوم ربنا و آتنای بین دستانم تویی... 🌺🌺🌺❤️
😂 😂 من خودم با دختر مردم ندارم هیچ‌کار😶 عینکم گاهی ولی عینک‌ چرانی می‌کند😎 ؟؟؟ 😅😅😅
ای لبت انگور یاقوتی و چشمانت عسل 🍇🍯 جنس گیسویت قصیده رنگ ابرویت غزل😍😍 چشم و ابروی تو هندی پیکرت رومی تراش😊🙂 قد و بالای تو کار صنعت بین الملل ...😀🤑 قلب بی آلایشم از عشق رویت ریش ریش❤️❤️ چون بیابانی که نقاشی شده با صد گسل...☺️😊 😉😉😉😉
شیخ ما بسیار دنیا دیده است👳‍♂ کارهایش کاملا سنجیده است👌 بنز و ویلا را خودش برداشته آخرت را هم به ما بخشیده است😢 😕😕😕😕😕
🕴رفتم زگروه ،خواهشا دق نکنید 🙈 از دوری من شدید هق هق نکنید این خسته به دلبران خود حساس است 😍😍 لدفا سرکوچمون رو پاتق نکنید😂😂
مادر زن من کاش که ماهی میشد او سمت خلیج فارس راهی میشد باکفش قشنگ ومانتوی پوستی اش یک لقمه چرب کوسه ماهی میشد😁
عید آمد و حتما به سفر خواهم رفت 😍😁 دریا نشود تا دم در خواهم رفت🌊🚪 با جیب تهی ز پول خود در خوابم😭😔 تااین دم درهم نتوان خواهم رفت😢🙈
😂😂😂 پرسیدم ازفقیهی احکام بوس گفتا😘 مِنْ زَوجُک َحلالٌ من غیرُهاحَراما😕 💞 💞 گفتم عذاب دارد،ممنوعه لب گرفتن❓🙈 قالُ اطلُبوابِواَللهْ مِن لَمْسُهاعَذابا 😂😂😂😂😂 یهویی شد 😅
این بار پاشیدم به زخمِ خود نمک‌ها را! آتش زدم وقتی نبودی قاصدک ها را! گفتند می‌آیی به خوابم لااقل یک شب... باور نکردم! از برم دیگر کلک‌ها را! در هیچ دنیایی تو سهمِ من نخواهی شد... ای‌کاشکی مادر نمی‌زاد این فلک‌ها را! ترسیدم از هر سیبِ سرخ و هر شروعِ نو... بعد از تو آسان راندم از خود آدمک‌ها را! در خود شکستم، گرچه آبادم نمی‌خواهی... ای کاش می‌ماندی که بشماری ترک‌ها را! دیوانه‌تر کرده منِ دیوانه را دوری... آتش زدم وقتی نبودی قاصدک ها را! 🌺🌺🌺
در دلم جایی برای هیچکس غیر از تو نیست گاه یک دنیا فقط با یک نفر پر می شود..
ماه بانوی جزیره! دلبری را بیخیال دامن گلدار رقص بندری را بیخیال من حواسم هست که دیوانه ات باشم مدام مو پریشان تر نکن، یادآوری را بیخیال 🌺🌺🌺
آنچنان ذهن من از خواستنت سرشار است که شب از یاد تو تا وقت سحر بیدار است حیف از این قسمت و تقدیر که هر کار کنم باز بین من و تو، فاصله معنا دار است خودمانیم، تعارف که نداریم بگو دست بردارم، اگر پای کسی در کار است بی تو با یاد تو رویای قشنگی دارم قسمت این است، دلم دولت خود مختار است فرض کن دست مترسک به کلاغی نرسد دستِ کم باعث دلگرمی شالیزار است روزها یاد تو، شب یاد تو، در خواب خودت سهمم از حادثه ی عشق، همین مقدار است.. 🥀🥀🥀
یک گوشه بمانی و دلت تنگِ کسی که... در حسرتِ آوایِ خوش آهنگِ کسی که... همرنگِ غزل باشی و محروم بمانی از دیدنِ موهایِ «سیارنگِ» کسی که... از شیشه دلی داشته باشی و چه بی مهر صد پاره شود با هنرِ سنگِ کسی که... تو عاشق او باشی و رسوا شده اما قلبش برود یکسره در چنگِ کسی که... در دست شبت ماه یکی باشد و آن هم دزدیده شود در تب نیرنگِ کسی که... سرباز شوی، در اثرِ توطئه آخر مغلوب شود قلب تو در جنگِ کسی که... با غصه نخواهی که بماند دلی اما آرامشِ احساسِ خودت لنگِ کسی که... سخت است پریشان شده با خاطره هایی یک گوشه بمانی و دلت تنگِ کسی که... 🥀🥀🥀
گه خیالت مثل باران میچکد بر پنجره گاه می لرزد تنم با دیدنِ این منظره!! باز مجنون میشوم از درد میپیچم بخود خیره میگردم به عکست با هزاران دلهره آبشاری بین چشم و گونه هایم دیدنیست بغض چندین ساله بشکست در مسیرِ حنجره عقل کج رفتار هم با غم تبانی می کند کار این دیوانه دل از دستِ غم شد یکسره نم کشیده در دلم باروت چشمانی که نیست می چکانم ماشه را بر نعشِ صدها خاطره یوسف اسماعیلی @Aydin67R68
صف مژگان تو دید و سپر انداخت دلم خویشتن را به اشارات شما باخت دلم روزگارش که سیه شد سر گیسوی شما سوخت با خوب و بدش ساخت دلم به لبت گفت که مهمان تو باشم به دمی هر چه تاوان لبت بود که پرداخت دلم تا که گفتی که ترا کام دل از لب بدم همه دیدن سر از پای که نشناخت دلم گفتم از عشق حذر کن ز جمالی بشنو بی مروت شده یاغی و به من تاخت دلم قدرت جمالی
سایه ای دور و برت دیدم و حرفی نزدم مات و مبهوت تو خشکیدم و حرفی نزدم قصه ها پشت سرت بود ولی هر دفعه با دلی خون شده خندیدم و حرفی نزدم عطر بیگانه ای از گونه ی تو می آمد باز هم روی تو بوسیدم و حرفی نزدم بین ابلیس و تو یک رابطه بود اما من سیب دلخواه تو را چیدم و حرفی نزدم همه در فکر مجازات تو بودند ولی همه را یک شبه بخشیدم و حرفی نزدم این همه حرف،تلنبار شده در دل من ولی از قهر تو ترسیدم و حرفی نزدم 🌺🌺🌺
تا گذشتی و دلم پشت سرت راه افتاد دين و ايمانِ دو دنيای دلم ريخت زمين همه‌ی شهر مرا كافر و مرتد خواندند آبروی من و رسوای دلم ريخت زمين من كه بيگانه‌ی شعر و تبِ شاعر بودم تو چه كردی كه غزل‌های دلم ريخت زمين؟!
تو نمی خواهی عزیزت بشوم زور که نیست یانگاهم بکند چشم تو مجبور که نیست شده یک روز بیایی به دلم سر بزنی باتوام خانه تنهایی من دور که نیست هیچ کس نیست نداند که تویی ماه دلم در دل شهر شما چشم کسی شور که نیست آنکه با شاخه گلی حرف دلش را میزد پر درد است ولی مثل تو مغرور که نیست مشکل اینجاست نگفتی تو به من میدانم تو نمی خواهی عزیزم بشوی زور که نیست!!؟؟
در حصار و بند گیسوی تو افتاده دلم بنده ات گشتم مثال زاهدان و عارفان هر کجا خواهی برو من تا ابد مشتاق تو از خراسان و جنوب و اصفهان و زاهدان
با تواَم عشق قسم خورده ی پنهانی ِمن با تواَم بی خبر از حال و پریشانی ِ من . با تواَم لعنتیِ خالي از احساس بفهم بی قرارت شده ام شاعره ی خاص بفهم . لعنتی خسته ام از دوری و بی تاب شدن پای دلگیرترین خاطره ها آب شدن . لعنتی خسته ام از حال بدم، زخم نزن بی تو محکوم به حبس ابدم، زخم نزن . باورم كن كه به چشمان تو معتاد منم پادشاهی كه به جنگ آمد و افتاد منم . قافیه باختم و شعر سرودم یعنی به هر آن كس كه تو را دید، حسودم یعنی... . نفسم بندِ تو و درد مرا می خواند بعدِ تو حسرت دنیا به دلم می ماند.... 😔😔🥀🥀🥀
مطمئن باش اگر پنجره فرصت می کرد به سرازیر شدن سمت تو عادت می کرد کوچه افتاد به دنبال تو و جاری شد داشت با چشم من خسته رقابت می کرد بوسه هایم به هوای تو گره می خوردند با نسیمی که تو را داشت زیارت می کرد چمدان گرمی دستان تو را با خود برد دست کوتاه من از دور حسادت می کرد اثر پای تو از کوچه به یغما میرفت رفتگر داشت به این کوچه خیانت می کرد شاعری سوت زنان از وسط کوچه گذشت شاید از بخت بدش داشت شکایت می کرد
همواره در برابر لیلی ، جنون کم است شیرین اگر تویی ، به خدا بیستون کم است تنها دلیل کثرت شاعر تویی ، ولی هر قدر شعر گفته شده تاکنون ، کم است ! من آمدم که یک شبه شاعر شوم تو را اما برای وصف تو عمرِ قرون کم است من آه می‌کشم که چه می‌خواهی از دلم باور مکن ؛ کشیدن آه از درون کم است کاری کن ای عزیز ! زلیخا شود دلم یوسف اگر تویی ، جگرِ غرق خون کم است ...
از درد تنهایی نخوابیدیم و گفتیم در پاسخ هَر کَس که: شب را دوست داریم
از درد تنهایی نخوابیدیم و گفتیم در پاسخ هَر کَس که: شب را دوست داریم
لااقل تا زنده ام سیبی برایم قاچ کن در جهنم سهمِ من چیزی بجُز زَقّوم نیست
گفتی شبت بخیر و برایت مهم نبود خیری نمانده در شب و روزم بدون تو!
و عشق یعنی غمی عمیق اما بسیار عزیز آیا تو تا به حال غمِ عزیزِ کسی بوده‌ای؟!
یارم که پی به حال خرابم نمیبرد... بی "شب بخیر" رفته و خوابم نمیبرد🙁😔
چون یک کتاب کهنه که در روی طاقچه ست دل مانده است بی تو چه خاکی به سر کند