بغل کن بالشت را، بعد ازاین او بر نمیگرد
بهار مملواز گل های شب بو. برنمیگردد
خودت دستی بکش روی سرت.خود را نوازش کن
سر انگشتی که میزد شانه بر مو بر نمیگردد
دلت پر میکشد میدانم اما.چاره تنهاییست به این دریاچه دیگر تا ابد غو بر نمیگردد
ببندی یا نبندی سبزه ها را.بعد از این رومان
نگاه گوشه ی قابش ب این سو بر نمیگردد
هوا غمگین نفس خسته. در و دیوار لب بسته
سکوت خانه سنگینو و هیاهو بر نمیگردد
گذشت ان خاطرات و ان حیاط و شمعدانی ها
هوای عصرو تختو چای لیمو برنمیگردد
همیشه اخر این فیلم جای یک نفر خالیست
ب صحنه قیصری با زخم چاقو بر نمیگردد
نوشتی تا خداحافظ به روی شیشه های مه
خدا هم گریه کرد از جمله ی او برنمیگردد
اِی شرابِ تلخِ مَن، ترکِ تو تَسکینم نَداد
بی تو بودن هم شبیه با تو بودن مشکل است
حسین دهلوی✨
امشب به جنون کشیده میلم برگرد
ای جاری ندبه در کمیلم برگرد
بی تو شب تاریک مرا نوری نیست
برگرد ستاره ی سهیلم برگرد . . .
.
آوازه من
پیچیده به
دنیای مجازی
در
حسرت
دیدار تو
آنلاین ترینم
#ناشناس
#آنلاین_ترینم
اصلا چه کسی گفت که دنیای مجازی است
عاشق بشوی کار تمام است و بغازی است
هم دل شکند هم سر شیدا شدهٔ عشق
آخر بخدا این چه فرود و چه فرازی است
اول که به قربان دل هم شده بودین
پس گریهٔ در عاشق و معشوق چه فازی است
حتما به خودت دیکته کردی که نخیرم
این رابطه ها رابطهٔ خوب و مُجازی است
چون خواهر و داداش به هم گفته که دیگر
فتوا نتوان داد که این دل،دل نازی است
یک پیر فجازی به جوانان زده این حرف
دنیا فرکانس عمل و نقش ترازی است
هرکار که کردی تو ببینی اثرش را
قانون خدا هست نه یک شعبده بازی است
دلخوش شده ای با دو سه رکعت خمِ در خود
هی خسته نباشی تو بگو این چه نمازی است
از مشکل خود ناله کنیم و گله داریم
آن طرز عبادت شده این هم که چه سازی است
ما سوی خدا دست گدایی ببریم و
چون مسخره کردیم خدارا چه نیازی است😔🤦♂
بغازی:گلوگاه
#سید_طباطبایی
#بداهه
شبی نشست ومرا از جهان سوایم کرد
جنون که خیره به جام جهان نمایم کرد
وچشم های تو جام جهان نمایی که
از این رهایی از احساس تورهایم کرد
به حکم مرده ی در رفت و آمدم بی عشق
و خوب شد که مرا با تو آشنایم کرد
برای شرح نگاه تو جمله کم آورد
و حس حسرت وصفش غزل سرایم کرد
خراب کرده نگاه تو آنچه بودم را
وازنو شاعر دربار خود بنایم کرد
#حسین_مرادی
گفتم از این همه ایام زمستان خوب است
گفت آغوش تو در کنج خیابان خوب است
گفتم از دفتر شعرم تو کجارا خواندی
گفت شعری که سرودی لب میدان خوب است
گفتم از خواندن شعرم همه دیوانه شدند
گفت آدم شدن این همه انسان خوب است
گفتم ای دلبر فرهیخته باغت آباد
گفت اما تو شوی شاعر ویران خوب است
گفتم از میل شراب وسفر و شیدایی
گفت شب های پر از نم نم گیلان خوب است
گفتم این شیطنت چشم تو حرفی دارد؟
گفت امشب بشوی بنده ی شیطان خوب است
#حسین_مرادی
چشم تلخ تو کمی لبخند کم دارد عزیز😊
چای ایرانی جماعت قند پهلو بهتر است
#حسین_مرادی
🍁 🍁 🍁
🍁 🍁
🍁
آغوش وا کن تا مرا شاعر بسازی
پروانه گشتن پیله میخواهد مگر نه؟
#حسین_مرادی
🍁
🍁 🍁
🍁 🍁 🍁
گفتم از این همه ایام زمستان خوب است
گفت آغوش تو در کنج خیابان خوب است
گفتم از دفتر شعرم تو کجارا خواندی
گفت شعری که سرودی لب میدان خوب است
گفتم از خواندن شعرم همه دیوانه شدند
گفت آدم شدن این همه انسان خوب است
گفتم ای دلبر فرهیخته باغت آباد
گفت اما تو شوی شاعر ویران خوب است
گفتم از میل شراب وسفر و شیدایی
گفت شب های پر از نم نم گیلان خوب است
گفتم این شیطنت چشم تو حرفی دارد؟
گفت امشب بشوی بنده ی شیطان خوب است
#حسین_مرادی
چگونه در بدنم کشتهای زمستان را
که داغ کرده تبم فصل برف وباران را
بگو به باد که موهات را نرقصاند
دلم قرار ندارد سری پریشان را
منی که طایفه ام "عالمان دین بودند"
کشاندهام به جنون کوچههای گیلان را
دو چشم قهوهای پرشراب میخواهم
که پر کنند برایم دو نیم لیوان را
کجاست زرگر این قصّه تا به قصر آید؟
نشان دهد به طبیبان طریق درمان را
تمام نام تو است این اگر که کشف کنند
حروف پخش شده لابه لای هذیان را
مرا که آدمم و دل به سینه دارم هیچ!
نگاه گرم تو سوزانده هر گلستان را
هوای شعر ،کمی آتشست در دهنم
اگر به دیدن من آمدی بگیر آن را.
#ساجده_جبار_پور
هشت میلیاردنفر دور هماند اما باز
برترین دغدغهی نوع بشر، تنهاییست ..
#مجتبی_سپید
🍁 🍁 🍁
🍁 🍁
🍁
آغوش وا کن تا مرا شاعر بسازی
پروانه گشتن پیله میخواهد مگر نه؟
#حسین_مرادی
🍁
🍁 🍁
🍁 🍁 🍁
تو هرگز گرم با من نیستی هرگز نخواهی شد
تورا یک عمر اما در غزلها زندگی کردم
نگاه سرد تو تاروز مرگم با من است اما
برای قاب عکست بارها چای هل آوردم
#حسین_مرادی
دیگَر دِلے نَمانده ڪه دِلبَر بِخوانَمَت
هِجرانِ رویِ تو دِلِ ما را مُذاب ڪَرد
#محمد_سهرابی
🍂يا صاحب الزمان عج🍂
🍂من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
🍃از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!
🍂همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
🍃من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم
🍂رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
🍃من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!
🍂همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
🍃از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!
🍂سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
🍃من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!
🍂تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
🍃از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!
🍂طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
🍃از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!
🍂شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد
🍃من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!
🍂به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاه من
🍃مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!
🍂دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن
🍃که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم!
🍂هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم
🍃ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!
اللهم عجل لوليک الفرج🤲
🍁
یک روزی، یک جایی، آدمهای هم فرکانس، همدیگر را پیدا میکنند!
میشوند دوست، رفیق...
آرام میگیری با حرفهایشان؛
و بعد فکر میکنی کاش زودتر پیدا میشد!
حضور هیچکس در زندگی اتفاقی نیست.
#المیرا_شریفی
در روزنامه میخواندم پنج نفر در جنگلی گم شدهاند،قصهی انگشتهای من و موهای شماست...
#پوریا_نبیپور