eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بلاتکلیف و بیتابم شبیه کودکی گریان که از مادر جدامانده پریشان خاطر و حیران
در انتهای قلب ترک خورده ام بمان حرفی نزن فقط کناردل خسته ام بمان عمریست دلخوشم که تورا دوست دارمت درامتداد لحظه های غریبانه ام بمان
وقت تنهایی خودت باش و تمام آرزوهایت که دائم بر سرت خواهند زد مردم قشنگیهای ذهنت را
گفته بودی عاقلان را نسبتی با شعر نیست پس چرا دیوانگی‌هایم مرا شاعر نکرد؟
لحظه‌ای را قهوه خوردم، لحظه‌ای را چای سبز توی کافی شاپ چشمم، شعر از بر می‌کند
جرعه جرعه نوش کن اشک خودت را بی صدا مردم اینجا برایت حرفها در می کنند☺️
شعر می خوانم به ناگه ،چشم لب تر می کند عقـــده های کهنــه را از عمق دل در می کند آسمـــانِ طفلکی از گـــریـه های من نخـفت ناله ام گوش فلک را نیمه شب کــر می کند
در دلم جنگ داخلی برپاست باز حال و هوای ست یک نفر پرسه می زند در من مثل دشمن همیشه پنهان ست با غرور و صدای ساکت او مثل میّت شده ست دستانم هی کاری و فراز و فرود مبتلا تر شدم ، زمستانم از زدن گریزانم باتبر خو گرفته ام ، لطفا _ خط میخی نکش به روی تنم تا شوم پس از مردن روی دستان غم سوار شدم شیون از دل قرار را برده بس کنید از هوار می ترسم این منم یک زن ترک خورده پشت خنده ها مانده یک جهان حسرت و سیاهی "ها" خاک سردی نشسته روی لبم وای از مرگ بچه ماهی ها
اصلا چه کسی گفت که دنیای مجازی است عاشق بشوی کار تمام است و بغازی است هم دل شکند هم سر شیدا شدهٔ عشق آخر بخدا این چه فرود و چه فرازی است اول که به قربان دل هم شده بودین پس گریهٔ در عاشق و معشوق چه فازی است حتما به خودت دیکته کردی که نخیرم این رابطه ها رابطهٔ خوب و مُجازی است چون خواهر و داداش به هم گفته که دیگر فتوا نتوان داد که این دل،دل نازی است یک پیر فجازی به جوانان زده این حرف دنیا فرکانس عمل و نقش ترازی است هرکار که کردی تو ببینی اثرش را قانون خدا هست نه یک شعبده بازی است دلخوش شده ای با دو سه رکعت خمِ در خود هی خسته نباشی تو بگو این چه نمازی است از مشکل خود ناله کنیم و گله داریم آن طرز عبادت شده این هم که چه سازی است ما سوی خدا دست گدایی ببریم و چون مسخره کردیم خدارا چه نیازی است😔🤦‍♂ بغازی:گلوگاه
❣ ما که محرومیم از شایِ عراقی‌ها، دوسال! چای از میخانه ی شاه خـــــراسان میخوریم
خواهشی دارم از تو که آسان نیست هیچ چیز جهان هم ارزان نیست در جوانی تو سر به راهم کن دم پیری زمان جبران نیست رک بگو با من از کلام عمر در نصیحت فلان و بهمان نیست نفس اذیت کند چنان بد که در تقابل ندای شیطان نیست آنکه در جنگ کشته شد هرگز با من گیر نفس یکسان نیست او بمیرد بهشت را بیند جای من هم سرای خوبان نیست در نمازی که صبح خواندم هم یک اثر از نماز ایمان نیست وضع خیلی خراب و ویران است باد و طوفان حریف طغیان نیست ای خدا رحم کن به ما آخر فرش زندان که جای مهمان نیست گفته ای شیعیانِ عاشق را یک عذابم به چشم گریان نیست
هرچه میخواهی بگو من باب دندان توام نور،تصویر و صدا من صحنه گردان تو ام آنقدر در نقش خود گم گشته ای انگار که کافری بودم که حالا دین و ایمان تو ام مشکلی هم نیست،چون خود معترف هستم به آن من مسلمانم مسلمانم مسلمان تو ام معترف گشتم برایت طبقِ آیینم سه بار هم فدایت میشوم هم من به قربان تو ام دوست داری فصل پاییز و زمستان را چه خوب زرد باشم سرد باشم برف و باران تو ام شب به شب صد شعر می‌خوانم ولی اندازهٔ لرزه های فین خرابم،شهر ویران تو ام