من چشم به راهت شده ام زود بیا
تا هیزم عشقم نشود دود بیا
از آتش قهرت همه ام سوخت که سوخت
گر عشق تو همپای دلم بود بیا
#سید_طباطبایی
#بداهه
با شجاعت بروی دل ببری برگردی
زهر مارت بشود با دل من بد کردی
#سید_طباطبایی
#بداهه
اختیارم داده اما این عطایش جبر دارد
خاک شاید،گِل ولی آیا بر آتش صبر دارد
میرود تا آسمان با گریه میریزد زمین و
طاقت پُر گشتن و خالی شدن را ابر دارد
زندگی مانند تعقیب و گریز ببر و آهوست
مثل آهویی دویدم قصد جان را ببر دارد
ما به دنیا آمدیم اما نیامد او به ما چون
انتظار و طاقت مارا فقط یک قبر دارد
آتش دل شعله ور میگردد و پروانه هاهم
دل پرستش میکنند و درکِ آن را گبر دارد
#سید_طباطبایی
#بداهه
بیا و راز مرا فاشِ عام نکن
مرا ببخش و دگر فکر انتقام نکن
به پای خویش آمده وعاشقت شده ام
"پرنده ی قفست را اسیر دام نکن"
قبول، دور و برت خوبها فراوانند
برای وصل کسی جز من اهتمام نکن
برای روز مبادا پلی به جا بُگْذار
امید آمدنت را تو نفی ِتام نکن
منم ذلیلِ محبّت، ترحّمی بِـــــنَما...
مرا ببخش و دگر فکر انتقام نکن
#بداهه
#ثائــــــــــر
چشم سبز
رنگ دریا مگر از دیده ی تو وام گرفت؟
که تماشاش چنین لذّتِ بی پایان است...
#بداهه
#ثائـــــر
یهو یاد حاج قاسم افتادم
نیست این غائلهرا خاتمهانگار،ولی...
ما نهآنیم کَز اینمعرکه بازنده رویم
#بداهه
#ثائــــــــــر
ببین که با غزلم شهره شعر شهر شدم
غریب و بی کس و حالا دو جام زهر شدم
چه بارشی زده از ابر چشم حیرانم
بیا ببین که چرا من مسیر نهر شدم
پرندهٔ قفست را اسیر دام نکن
که خود به خود خودِ من با خودم به دهر شدم
شب است و من همه شب ها بخیر محتاجم
دعا بکن گل من چون تو با تو قهر شدم
#سید_طباطبایی
#بداهه
ببین که با غزلم شهره شعر شهر شدم
غریب و بی کس و حالا دو جام زهر شدم
چه بارشی زده از ابر چشم حیرانم
بیا ببین که چرا من مسیر نهر شدم
پرندهٔ قفست را اسیر دام نکن
که خود به خود خودِ من با خودم به دهر شدم
شب است و من همه شب ها بخیر محتاجم
دعا بکن گل من چون تو با تو قهر شدم
#سید_طباطبایی
#بداهه
گاه باید همه سرمایهٔ خود را بدهی
تا که شاید بتوانی ز تلاطم برهی
فرض کن قایق بشکسته به موج افتاده
تکه چوبی که نباید به کسی باج دهی
#سید_طباطبایی
#بداهه
گاه باید همه سرمایهٔ خود را بدهی
تا که شاید بتوانی ز تلاطم برهی
فرض کن قایق بشکسته به موج افتاده
تکه چوبی که نباید به کسی باج دهی
#سید_طباطبایی
#بداهه
گر "عقل" شود حاکم ترسی ز وجودت نیست!
گر ره به "دل"ت دادی...خود دانیّ و خود دانی...
#مصطفی_محمدی
#بداهه