eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ زلـف آن است که بی شانه دل از جا ببرد
طعنه بر ما مزن‌ ای دوست که خود معترفیم دف زنان بر سر بازار به رسوایی خویش
🥀حسن‌ختام🥀 کوچه_از زبان امام حسن علیه‌السلام شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمی‌اُفتد تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمی اُفتد غرورم را شکسته خنده‌ی نامحرمی یارَب چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمی‌اُفتد جماعت داشت می‌آمد دلم لرزید می‌گفتم که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمی‌اُفتد کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه می‌اُفتد نشد حائِل کند دستش  گرفته بود چادر را که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمی‌اُفتد به رویِ شانه‌ام دستی و دستی داشت بر دیوار به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمی‌اُفتد سیاهی رفت چشمانش  سیاهی رفت چشمانم وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمی‌اُفتد میانِ خاک می‌گردیم و می‌گویم چه ضربی داشت خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمی‌اُفتد دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ، گیرم تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمی‌اُفتد
دیوارهاے ساکت شهر و صداے سوت صبحت بخیر شاعرِ لبخندهاے شهر...!
🍂 پاییز باشد جمعه باشد تو نباشی این حال بد در شعرها هم گفتنی نیست 🍂
تقصیر نیست ڪه این دل گرفته است هر لحظه در فراق تو غم است ‎ ‌‌‎ اللهم عجل لولیک الفرج
هیچ وقت از در و دیوار ندیدے خیرے حرم تو درو دیوار ندارد خوب است
🌿🌾🌿🌾🌿 🌾🌿🌾🌿 🌿🌾🌿 🌾🌿 🍂 پاییز باشد جمعه باشد تو نباشی این حال بد در شعرها هم گفتنی نیست 🍂 ••✾•🌺🍃🌸🍃🌺•✾•• @hoseinmorad ••✾•🌺🍃🌸🍃🌺•✾••
. وایِ من .. حالا ببین با سینه زهرا چه کرد میخ، وقتی می‌رود بر سینه دیوار، سخت
برج ویرانم غبار خویش افشان کرده ام تا به پرواز ایم از خود جسم را جان کرده ام غنچه ی سربسته ی رازم بهارم در پی است صد شکفتن گل درون خویش پنهان کرده ام چون نسیمی در هوای عطر یک نرگس نگاه فصل ها مجموعه ی گل را پریشان کرده ام کرده ام طی صد بیابان را به شوق یک جنون من از این دیوانه بازی ها فراوان کرده ام بسته ام بر مردمک ها نقشی از تعلیق را تا هزار ایینه را در خویش حیران کرده ام حاصلش تکرار من تا بی نهایت بوده است این تقابل ها که با ایینه چشمان کرده ام من که با پرهیز یوسف صبر ایوبیم نیست عذر خواهم را هم آن چک گریبان کرده ام چون هوای نوبهاری در خزان خویش هم با تو گاهی آفتاب و گاه باران کرده ام سوزن عشقی که خار غم بر آرد کو که من بارها این درد را اینگونه درمان کرده ام از تو تنها نه که از یاد تو هم دل کنده ام خانه را از پای بست این بار ویران کرده ام
همه لَج کردند حتی درَ همه کَج رفتند حتی میخ..