eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ادب از شأنِ مقامِ تو چُنین گشته وزین فاطمه بودی ولی نامِ تو شد اُمّ بنین...
چه بگوید قلم از وصفِ تو ای مادرِ ماه ز تو که یک هنرت مادریِ "عباس" است
. مریدان عباسِ او در دو عالم به دنبال خیرات ام البنین اند
مادرم در گوش من خواندست:«یا ام البنین» ذکر من تا روز محشر هست:«یا ام البنین» ما همیشه محضر تو عرض حاجت کرده ایم... ...هرکجا خوردیم بر بن بست یا ام البنین! هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند نوکر عباس تو دربست یا ام البنین! در حمایت از غریب کربلا ، عباس تو دست داده تا بگیرد دست یا ام البنین! خون چکید از چشمهایش روی نیزه تا که دید دست زینب را کسی می بست یا ام البنین! بعد عباست برای غارت اهل حرم حرمله با شمر شد همدست یا ام البنین! گرچه قدّت تا شده از غصه ی زینب ولی حرمتت با کعب نی نشکست یا ام البنین! 💠
ادب از ذات تو سرازیر است مثلا : یک نمونه اش “عباس”
زبانحال حضرت ام البنین (سلام الله)   من گرد راه حضرت زهرا نمی شوم هرگز به جای ام ابیها نمی شوم   او دختر پیمبر و همتای حیدر است من جز کنیز دختر زهرا نمی شوم   هر خدمتی کنم به یتیمان فاطمه مادر برای زینب کبری نمی شوم   چون بوسه می زنم به قدم های زینبین بی اذن زینب از قدمش پا نمی شوم   او روح امتحان شده ی قبل خلقت است بی امتحان عشق که حورا نمی شوم   ضربه نخورده ام که کنم سینه را سپر دیوار و در ندیده مهیّا نمی شوم   دین را ز پشت در نفس تازه می دمید صاحب نفس نگشته مسیحا نمی شوم   بی پهلوی شکسته نگردم امین وحی سیلی نخورده سرور زن ها نمی شوم   آقا بیا و نام مرا فاطمه مخوان با اسم گل شبیه مسمّا نمی شوم   وقتی حسن به صوت حزین ناله می کند بنشینم از فغان و ز جا پا نمی شوم   دیگر توان زمزمه از دست می دهم وقتی حریف هق هق مولا نمی شوم   اشک حسین اوج گرفتاری من است مرهم برای این همه غم ها نمی شوم   عباس من غلام عزیزان فاطمه ست بی دست او که حامی طاها نمی شوم   این دست ها به درد علم می خورد حسین هر چند یار بازوی زهرا نمی شوم   این با ادب ترین پسرم نذر کوثر است من بی شهید علقمه معنا نمی شوم   تا کربلا فدا ندهم جان نمی دهم بی چشم تیر خورده من احیا نمی شوم   از بس حدیث عشق تو لبریز شد حسین من بیش از این حریف پسرها نمی شوم   دیگر مرا خطاب به ام البنین نکن بعد از حسین مادر سقا نمی شوم   مثل رباب کنج بقیع خیمه می زنم سایه نشین گنبد خضرا نمی شوم   من با فرات قهرم و شاکی ز علقمه دیگر انیس ساحل دریا نمی شوم   باور نمی کنم که حسینم شهید شد بعد از حسین ساکن دنیا نمی شوم   محمود ژولیده
عاشق شدم که از همه بهتر بخوانی ام عاشق که مثل یاس، معطر بخوانی ام من از قبیله های بزرگم که آمدم خدمتگذار خاکی این در بخوانی ام دارم چقدر چله و دارم چقدر نذر تا خاک پای حضرت حیدر بخوانی ام پر پر زدم به عشق تو در آسمان شهر شاید کرم کنی و کبوتر بخوانی ام باور کن ای همیشه گل ای مهربان پسر ام البنین شدم که تو! مادر بخوانی ام جان می دهم به لذت "یُمّاه" گفتنت اما به شرط اینکه مکرر بخوانی ام عباس را فدای تو کردم به این امید تا ظهر داغ، برادر بخوانی اش... " السلامُ علیكِ یا ٱمّ البُدور السّواطع "🥀
بی قرارِ عشق را جز در وِصال آرام نیست...
مرو ای دوست، که ما بی تو نخواهیم نشست مبُر ای یار، که ما از تو نخواهیم بُرید.
خشت اول دست معمار دلم لرزیده بود عشق این دیوار کج، محو ثریا مانده است...
گفتی: بگویم اَز اصولِ شعر گفتن جانا! برای شعر گفتن یک " تو " کافی است...
گفتند که نامحرمی و بوسه حرام است! دل گفت که محرم‌تر از این عشق کدام است؟ @