eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
101 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
«سلام فرمانده» صدای ایران است سرود احساس است، سرود ایمان است «سلام فرمانده» ز عشق لبریز است کلاس معرفت است، کلاس عرفان است «سلام فرمانده» نشان دهد یک نسل اگرچه کوچک هست چو شیر میدان است «سلام فرمانده» تجلی نور است شبیه معجزه و شکوه دوران است «سلام فرمانده» اگر که شد محبوب ز حضرت مهدی (عج) و لطف ایشان است «سلام فرمانده» به ما نشان داده که نسل نو خسته ز طبل شیطان است «سلام فرمانده» به قلب نسل جدید نسیم جان بخش و زلال باران است «سلام فرمانده» به روشنی فهماند که یار سید علی ببین فراوان است «سلام فرمانده» با دهه هشتاد حماسه ای پر شور و همچو طوفان است «سلام فرمانده» نماد وحدت شد وحدت این ملت سیل خروشان است «سلام فرمانده» عدو‌شکن باشد و دشمن از وحشت چقدر لرزان است «سلام فرمانده» ز جمکران برخاست و جمکران امروز تمام ایران است «سلام فرمانده» ترانه ای زیباست و محتوای سرود کمال انسان است 📝 علی شیرازی
چقدر ساده به هم ریختی روان مرا بریده غصّه ی دل کندنت امان مرا قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد به هر زبان بنویسند داستان مرا گذشتی از من و شب های خالی از غزلم گرفته حسرت دستان تو جهان مرا :) سریع پیر شدم آنچنان‌که آینه نیز شکسته در دل خود صورت جوان مرا به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه خدا گرفت به دست تو امتحان مرا نه تو خلیل خدایی نه من چو اسماعیل بگیر خنجر و در دم بگیر جان مرا تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد بیا و تلخ تر از این مکن دهان مرا چه روزگار غریبی است بعد رفتن تو بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا تو نیم دیگر من نیستی؛ تمام منی تمام کن غم و اندوه سالیان مرا .. نو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه شوری بهتر از برخورد برق چشمها با هم؟ نگاهش را تماشا کن؛ اگر فهمید حاشا کن...
. والصبح اذاتنفس اے نورسلام معناے قشنگ وتر موتور سلام اے آیه ے تطهیردلم یامهدی تقدیم نگاه پاڪت ازدورسلام
ب چشمانت نگاهم ن ک باید گوش بسپارم نگاه نافذت دارد هزاران حرف ناگفته...
از عطربوی سیب تنت مدهوش گشته ام ممنوعه ی بهشتی و خاطی چو آدمم...
برای وصف چشمانت یهو شاعر شدم جانم نگاه نافذت دیدم زشوقم شعر میخوانم
مرا دور از تو خواهد ڪُشت باهم هاے بعد از تــو  
کنون که بخت به کام است، حالِ ما این است نعوذبالله اگر روزگَار برگردد...!
هی فکر می کنم که چگونه؟چرا؟ چطور؟ من سال هاست گریه نکردم، شما چطور؟ من سال هاست عاشق چشمی نبوده ام حالا نگاه کن منِ پر ادّعا چطور... بگذشتم از غرورم و با چشم های خیس ساکت نشسته ام که بفهمم تو را چطور... وصفت کنم الهه ی پنهان میان شعر شیطان بخوانمت؟نه...فرشته؟خداچطور؟ این کوچه ها به غربتم اقرار می کنند اینها که دیده اند به دیوارها چطور.... هی فکر میکنم که چه شدعاشقت شدم؟ هی فکر میکنم که چرا؟کِی؟ کجا؟چطور؟
من از "تلمیح" بیزارم تو باید مال من باشی بیا "تضمین" اشعارم شو و در بیت ها بنشین
قارون نی‌ام که از تو توانم خرید بوس دشنام را که کرده‌ای ارزان بگو به چند؟!