نیَم به هجر تو تنها، دو همنشین دارم
دلِ شکسته یکی، جانِ بیقرار یکی!
#حزین_لاهیجی
با سوختهجانان چه کند آتشِ دوزخ؟
من ساختهام با تبِ هجرانِ تو چندی
#حزین_لاهیجی
نمیگنجد خیال دیگری در سینهی تنگم
نگینِ دل ندارد جای نقشی غیرِ نام تو
#حزین_لاهیجی
عشق در دل
چه خیال است ڪه پنهان گردد
پرده پوشی نتوان
آتش سوزانی را
#حزین_لاهیجی
عشقت آمیخت به دل، دردِ فراوانی را
ریخت در پیرهنم، خار بیابانی را
نام پروانه مکن یاد، که نسبت نبُوَد
با منِ سوخته دل، سوخته دامانی را
هرچه خواهی بکن، از دوریِ دیدار مگو
وحشت آباد مکن ،خاطر ویرانی را
عشق در دل، چه خیال است که پنهان گردد؟
پرده پوشی نتوان، آتش سوزانی را
دستم از دامن دلدار، جدا ماند حزین
چه کنم گر نکنم پاره، گریبانی را؟
#حزین_لاهیجی👌🌱
جای پای نفست مانده به صحرای خیال
ای فراسوی تجسم، به دلم جا داری
#حزین_لاهیجی
صد نامه نوشتیم و نخواندیم جوابی
ای عهد فراموش، ز پیمان چه نویسیم؟
#حزین_لاهیجی
ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد
#حزین_لاهیجی
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
روزی که کوه صبرم، بر باد رفته باشد
#حزین_لاهیجی
عشق سرکش، اثر حُسن گلوسوز تو داشت
داغ حسرت، گلی از دامن صحرای تو بود...
#حزین_لاهیجی