ما گنهكاريم، آری، جُرم ما هم عاشقی است
آری اما آنكه آدم هست و عاشق نيست، كيست؟
باد با روسری ات داشت تبانی می کرد
زلف آشفته ی تو تکه پرانی می کرد
محو درگیری گیسوی تو با باد شدم
رقص موی تو مرا داشت روانی می کرد
جنگ موهای تو با باد پریشانم کرد
چشم من خیره به مویت، نگرانی می کرد
گره روسری ات سخت سماجت می کرد
و همین داشت مرا "هی" عصبانی می کرد
لحظه ای حوصله ی باد به پایان آمد
تا به مویت برسد ، غرش آنی می کرد
ناگهان در وزش باد جنون وارد شد
باد را زلف تو یک قاتل جانی می کرد
روسری روی سرت بود، ولی طوفان شد
باد این حادثه را داشت جهانی می کرد
بازی موی تو با باد چنین پایان یافت
روسری وا شد و او عطر فشانی می کرد
رقص موهای تو در باد چنان زیبا بود
گوییا داشت خدا خانه تکانی می کرد
مرا از رنجهای عاشقی بیهوده ترساندی،
فقط سربسته میگویم، طبیب از خون نمیترسد...
#سیدسعید_صاحب_علم
چشم عاشق چون نداند قدر روز وصل را
دائمــاً در حسـرتِ دیـدار باشد بهتر است
#اصغر_عظیمی_مهر
غافلی از حال دل ترسم که این ویرانه را
دیگران بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند!
#صائب_تبریزی
روسری وا میکنی خورشید عینک میزند
دسته گل غش میکند پروانه پشتک میزند
کفش در می آوری قالی علامت میدهد
جامه از تن میکنی آیینه چشمک میزند
هر کسی از ظن خود در خانه یارت میشود
گاز آتش میخورد یخچال برفک میزند
میوه ها با پای خود تا پیش دستی می دوند
آن طرف کتری به پای خویش فندک میزند
روبرویم مینشینی جشن برپا میشود
صندلی دف مینوازد میز تنبک میزند
درد دلها از لبت تا گوش من صف میکشند
پیش از آن چشمت به چشم من پیامک میزند
زندگی گرچه برای پر زدن میسازدش
عاقبت نخ را به پای بادبادک میزند
باز هم با بوسه ای راه تو را میبندم و
حرف آخر را همین لبهای کوچک میزند!
🌺🍃🌺
#غزل_مناجات
#یا_مجیر
ای مرا دلبر و دلدار! اَجرنا مِنْ نار
آمده عبد خطاکار!اجرنا من نار
تا که گردیم سبک بال الهی العفو
تا که باشیم سبک بار! اجرنا من نار
مُذعناً معترفا آمده ام!در وا کن
بدم و می کنم اقرار!اجرنا من نار
با بدی ها شده ام طرد!اغثنا یارب
با گناهان شده ام خار!اجرنا من نار
با کلاف دل بی طاقت و بی سامانم
آمدم بر سر بازار!اجرنا من نار
راه کج گرچه مرا دور ز درگاهت کرد
حال برگشته ام ای یار!اجرنا من نار
شد شب سیزدهم یاد نجف افتادم
به علی حیدر کرار! اجرنا من نار
به سحرهای حرم انس گرفتم یعنی:
به دم قدسی زوار! اجرنا من نار
به همان مادر مظلومه و تنهایی که
ماند بین در و دیوار! اجرنا من نار
به سرشکی که روان گشت ز چشمانم با
روضه ی داغی مسمار! اجرنا من نار
به غم شام غریبان اباعبدالله
که حرم گشت شرر بار!اجرنا من نار
به همان طفل سه ساله که پس از غارت شد
وسط شعله گرفتار! اجرنا من نار
خیالینیستدیگردردهایمرانمیگویم
بهرویدردهایکهنهامتشدید بگذارید ...(:
#شاعرانه 🌱
💕🌱
چنان وابسته ام کردی که آخر هم نفهمیدم
تو در دام منی یا من اسیرِ دام آغوشت؟
#آرش_مهدی_پور