eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
75 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ما گنهكاريم، آری، جُرم ما هم عاشقی است آری اما آنكه آدم هست و عاشق نيست، كيست؟
وصفت چه نويسم كه ملامت نکند عشق...؟! حُسن تو خيالی ست كه تصوير ندارد... 🦋
باد با روسری ات داشت تبانی می کرد زلف آشفته ی تو تکه پرانی می کرد محو درگیری گیسوی تو با باد شدم رقص موی تو مرا داشت روانی می کرد جنگ موهای تو با باد پریشانم کرد چشم من خیره به مویت، نگرانی می کرد گره روسری ات سخت سماجت می کرد و همین داشت مرا "هی" عصبانی می کرد لحظه ای حوصله ی باد به پایان آمد تا به مویت برسد ، غرش آنی می کرد ناگهان در وزش باد جنون وارد شد باد را زلف تو یک قاتل جانی می کرد روسری روی سرت بود، ولی طوفان شد باد این حادثه را داشت جهانی می کرد بازی موی تو با باد چنین پایان یافت روسری وا شد و او عطر فشانی می کرد رقص موهای تو در باد چنان زیبا بود گوییا داشت خدا خانه تکانی می کرد
مرا از رنجهای عاشقی بیهوده ترساندی، فقط سربسته میگویم، طبیب از خون نمیترسد...
چشم عاشق چون نداند قدر روز وصل را دائمــاً در حسـرتِ دیـدار باشد بهتر است
دوستش می دارم و با شرم و با حالی عجیب با خودش یک کاسه ای عشقِ الیم آورده بود
غافلی از حال دل ترسم که این ویرانه را دیگران بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند!
اهل نفرین نیستم اما خدا لعنت کند آنکه را یک روز همراهت به محضر می رود!
روسری وا میکنی خورشید عینک میزند دسته گل غش میکند پروانه پشتک میزند کفش در می آوری قالی علامت میدهد جامه از تن میکنی آیینه چشمک میزند هر کسی از ظن خود در خانه یارت میشود گاز آتش میخورد یخچال برفک میزند میوه ها با پای خود تا پیش دستی می دوند آن طرف کتری به پای خویش فندک میزند روبرویم مینشینی جشن برپا میشود صندلی دف مینوازد میز تنبک میزند درد دلها از لبت تا گوش من صف میکشند پیش از آن چشمت به چشم من پیامک میزند زندگی گرچه برای پر زدن میسازدش عاقبت نخ را به پای بادبادک میزند باز هم با بوسه ای راه تو را میبندم و حرف آخر را همین لبهای کوچک میزند! 🌺🍃🌺
ای مرا دلبر و دلدار! اَجرنا مِنْ نار آمده عبد خطاکار!اجرنا من نار تا که گردیم سبک بال الهی العفو تا که باشیم سبک بار! اجرنا من نار مُذعناً معترفا آمده ام!در وا کن بدم و می کنم اقرار!اجرنا من نار با بدی ها شده ام طرد!اغثنا یارب با گناهان شده ام خار!اجرنا من نار با کلاف دل بی طاقت و بی سامانم آمدم بر سر بازار!اجرنا من نار راه کج گرچه مرا دور ز درگاهت کرد حال برگشته ام ای یار!اجرنا من نار شد شب سیزدهم یاد نجف افتادم به علی حیدر کرار! اجرنا من نار به سحرهای حرم انس گرفتم یعنی: به دم قدسی زوار! اجرنا من نار به همان مادر مظلومه و تنهایی که ماند بین در و دیوار! اجرنا من نار به سرشکی که روان گشت ز چشمانم با روضه ی داغی مسمار! اجرنا من نار به غم شام غریبان اباعبدالله که حرم گشت شرر بار!اجرنا من نار به همان طفل سه ساله که پس از غارت شد وسط شعله گرفتار! اجرنا من نار
خیالی‌نیست‌دیگردردهایم‌رانمی‌گویم به‌روی‌دردهای‌کهنه‌ام‌تشدید بگذارید ...(: 🌱 💕🌱
چنان وابسته ام کردی که آخر هم نفهمیدم تو در دام منی یا من اسیرِ دام آغوشت؟