این خاک پاک
حاشا که با آشوب شوم و مکر ناکسها
این خاک پاک افتد به دست نامقدسها
خاکی که با بال کبوترهایمان فرش است
هرگز نگردد عرصۀ جولان کرکسها
با شور امواجی که در دریای طوفانیست
رو میشود همواره روح خواری خسها
رو میشود آنگونه که جهل ابوموسی
رو میشود آنگونه که آیین اشعثها
همواره با کهنه درخت فتنه میماند
در سایهاش افتادهها، بر شاخه نارسها
سرو بلند پرچم این خاک اما نه
هرگز نمیافتد به دست نامقدسها
#امیرحسین_کمالزارع
#ایران_اسلامی
#شعر_پایداری
#حضرت_معصومه_س_شهادت
بیتاب رضا بودی و در تب بودی
هرچند که از غصه لبالب بودی
تو باهمه رنجها که دیدی بانو
برگی زکتابِ رنجِ زینب بودی
#هادی_ملک_پور
شعـــر من رقص قلم نیست،
ڪه
فریاد دل است،
بسته ای بر
دل من صــــــد
غل وزنجیر ڪه نگو
#هما_کشتگر
خبر نداشتن از حال من بهانه ی توست
بهانه ی همه ی ظالمان شبیه هم است...
فاضل_نظری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمد اینگونه ولی هر چه که آمد نرسید
عشق همواره به مقصود به مقصد نرسید
که اویس قرنی هم به محمد نرسید
عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید
ماند تا آینهء مادر دنیا باشد
حرم او حرم حضرت زهرا باشد
#سیدحمیدرضا_برقعی
#وفات_حضرت_معصومه
...
مقصود من از شعر تو بودے ڪه نماندے
اے ناب ترین حس غلط باز ڪجایی...؟
#میثم_نورے
▫️
اگر چه رفتی و کُشتی ز دوریت ما را
بیا که جز تو نخواهیم خونبها یارا
نظر ز صورت زیبا بگو بپوشاند
کسیکه گفت بپوشان جمال زیبا را
بجز نیاز ز رعنا قدان نخواهی دید
اگر بناز دهی جلوه قد رعنا را
#نور_علیشاه
🌾
چشم کورم شده بینا و همین است تضاد
لمسِ پیراهن او نور به چشمانم داد
عاشقش بودم و تهمت به دل پاکم زد
آتش فتنه به دامان خودش هم افتاد
رفتم و دور شدم تا که بداند شاید
پاسخ مِهر ، نه جور است ،نه داد و بیداد
آمد و گفت ، پشیمان شده از رفتارش
فرصتی تازه طلب کرد ،کُنَد دل را شاد
آتش دل شده خاکستر و او چون ققنوس
در دل سوخته ام عشق و جوانی را زاد
#سیده_بانو
🌾
برکه با خاطره ی ماه به هم میریزد
میوزد باد و سحر گاه به هم میریزد
مینویسم که طلوعی بکنی در غزلم
واژه در لحظه ی کوتاه به هم میریزد
آمدی باز به دنیای نگاه من و دل
تپش قلب پر از آه بهم میریزد
بهتر آن است بمانی ته بن بست دلم
ور نه با آمدنت راه به هم میریزد
عمق دلتنگی من، دلهره ی رفتن تو
ختم آهی که ته چاه به هم میریزد
#روژان_حضرتی
زنگ باران به صدا می آید
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه ی نارونی تا ابدیت جاری است
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من...
👤سهراب سپهری
دیگر برای دوستت دارم کمی دیر است
گفتی کسی را دوست میداری ، دلت گیر است
حرفی نمی ماند برای من که می دانم
وصل و جدایی ها همیشه دست تقدیر است
هرگز نمی خواهم دلیل غصه ات باشد
اشکی که از چشمان من هر دم سرازیر است
حق می دهم وقتی نمی خواهی بمانی تو
معشوقه که بیش از یکی شد دست و پاگیر است
دل می کنم من نیز اما شک ندارم که
کابوس های تلخ من در حال تعبیر است
ای کاش می گفتی که قدری... نه نمی خواهد
دیگر برای دوستت دارم کمی دیر است
#متین_شریفی
بارسنگین است ومن ڪم طاقت ودنیا حسود...
خم شدن را عار میدانم ، دعا ڪن بشڪنم
#محمدرضا_طاهری