گفتی که از نهانِ دلت باخبر نِیام
تو در دلی، کدام نهان بر تو فاش نیست؟
#طالبآملی
ز دریچه هاے چشمم نظرے به ماه داری
چه بلند بختے اے دل ڪه به دوست راه داری
شهریار
دو قـدم مـانـده که پاییـز به یغمـا برود
اینهمه رنـگِ قشنـگ از کـفِ دنیـا برود
هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد
دلِ تـنـها به چه شـوقی پـیِ یلدا برود؟
#یغما_گلرویی
کجا رواست،
که از دستِ دوست هم بِکشد…؟
دلی که،
این همه از دستِ روزگار کشید ...!
#شهریار
هم ز دل دزدید صبر و هم دل دیوانه را
یارِ ما با خانه می دزدد متاع خانه را
وحشی بافقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تن او به تنم خورد ، مرا برد ، مرا برد
گرم باز نیاورد ، به شکرانه بگردید
#هوشنگ_ابتهاج
بسم الله الرحمن الرحیم
برای اولین شهید راه ولایت حضرت محسنبنعلی علیهالسلام
در
برای مادر خود تا سپر شدی دمِ در
گرفت جان تو را ضربههای محکم در
کسی هنوز نفهمیده داغ شیر خدا
غم تو بود؟ غم کوچه بود؟ یا غم در؟
عجب حکایت تلخی شد این که با شدت
به جان جسم تو افتاد بیمقدمه، در
سیاه شد همهی چوبها به این علت
که در عزای تو باشد لباس ماتم در
به شکل خون شده و قطرهقطره از آن میخ
به احترام تو میریخت اشک نمنم در
هزارسال گذشتهست و ماجرایی تلخ
هنوز هم که هنوز است مانده در خم در
به ذبح اعظم گودال سرخ عشق قسم
که تا ابد لقب توست: ذبح اعظم در
به انتقام تو یکروز میرسد از راه
کسی که مانده چنان راز بین عالم در.
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_محسن_بن_علی_علیهالسلام
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
18.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
لاجرم
بدون لطفتو شادی بهفکر غمشدن است
وجود یکسره در معرض عدم شدن است
به جلوه آمده در تو تمام "کن فیکون"
جواب خواستههای تو لاجرم"شدن"است
به بودن تو گره خورده است بودن ما
بهشوقتوستکه دمفکر بازدمشدن است
بهمجلسیکهدرآن حرفی ازفضائلتوست
کدام آینه را قدرت علم شدن است؟
برای از تو نوشتن درختهای جهان
تمام حسرتشان کاغذ و قلم شدن است
عزیز میشود از همنشینی گل، خار
که فضّهی تو سزاوار محترم شدن است
تویی که آینهی کعبهای و آن عملی
کهدر برابر تو واجباست، خمشدن است
کمال مرتبهی شاعران دورهی ما
در آستان تو عمان و محتشم شدن است
چگونه درک کنم بخشش تو را؟ وقتی
که منصب پسرت اسوهیکرم شدن است
به گردوخاک بقیعت قسم که در آنجا
تمام حسرت ما زائر حرم شدن است
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
غزلم درهای از نسترن و شببو هاست
مرتع درمنهها، دهکدهی آهوهاست
این طرف کوچهی بنبست نگاه آبیها
آن طرف کوچهی پیوند کمان ابروهاست
این خیابان بلندی که به پایین رفته
مال گیسوی به هم ریختهی هندوهاست
غزلم گردش کاشیست در اسلیمیها
غزلم تابش خورشید بر اسکیموهاست
باد میآید و انجیر مقدس مست از
روسریهای به رقص آمده در هوهو هاست
هرچه که بر سر من رفته از این قافیهها
از به رقص آمدن باد، میان موهاست
تلخ مردن وسط هالهای از ابر و عسل
سرنوشت همهی هستهی زردآلوهاست
کار سختی است ـ ببخشید - ولی میگویم ...
اینکه... بوسیدنتان... دغدغهی... کم روهاست
#حامد_عسکری
بعد از این در دلِ من شوقِ رهایی هم نیست
این هم از
عاقبتِ
از قفس آزاد شدن ....
#فاضل_نظری
رحم در عالم اگر هست اجل دارد و بس
کاین همه طایر روح از قفس آزاد کند!
کلیم کاشانی