تقدیم به ساحت مقدس شهید عجمیان
با چوب و مشت و سنگها کُشتید او را
مظلوم، تنها، بینوا، کشتید او را
با جرم بی جرمی، خیابان مقتلش شد
نامردهای بی حیا کشتند او را
در هجمه ی سنگ حقیقت ناشناسان
در بی کسی، زد دست و پا،کشتید او را
بی آنکه حتی علت آن را بدانید
اینگونه بی چون و چرا کشتید اورا
البته می گیرد تقاصش را خداوند
چون پیش چشمان خدا کشتید او را
ذهن جوانان را شما تسخیر کردید
آقای جادوگر شما کشتید او را!!
احمدرفیعی وردنجانی
به مهمانی ما هرگاه آمد صبحدم شادی
شبیخون زد شباهنگام غم در جشن دامادی
به گرگستان گذار روستا افتاد یا انگار
به جای بره آن شب گرگ می زایید آبادی
صدای ضجه ی ما را ده بالا نمی فهمد
گلوی پاره را آخر کجا یارای فریادی؟
گرفتاریم در سلول تنهایی و می جنگیم
به نام عشق در اندیشه و رویای آزادی
شبان مست و دِه در خون و پاییزی چنین نکبت
کجا!؟ کی!؟ کعبه ی آمال ما برداشت ایرادی
سراغ از حال ما باید بگیری عشق و می دانم
تو آخر می رسی از راه و در راه است آبادی
#محمدجواد_منوچهری
دوباره طبع غزل گو برید امانم را
گرفته است سر دست داستانم را
به جبر چشم تو تن دادم اختیارم رفت
به باد میدهد این دیده دودمانم را
خراب میکندم این خماری چشمت
دوباره از نو بسازد ولی جهانم را
نشسته آبی شال تو روی گندمزار
به زیر میکشد این صحنه آسمانم را
چقدر خاطره از کوچه ی توبردل ماند
چقدر کوچه تو میگرفت جانم را
جهان مرده پرست و زمین شاعر کش
بساز بر سر این کوچه یادمانم را
#حسین_مرادی
بیجَهَت، بیهوده، بیخود، بیسَبَب، بیفایده
عِـشـق وَقتی نیست مَعنایی نَدارَد زیستَـن...
#فاضل_نظری
ساکت نشسته ام که بفهمم تو را چطور؟
وصفت کنم الهه ی پنهان میان شعر ...!
#مجید_ترکابادی
ای گل در آرزویت، جان و جوانی ام رفت
ترسم بمیرم و باز، باشم در آرزویت...
#هوشنگ_ابتهاج
شبهای من که پُر شده از رنج واضطراب
نامش شبِ فراق ، ولی صبح محشر است
#حسین_دهلوی
ای عاشق عشقت دل دیوانهی من
گـنـج غـم تو نهان به ویرانهی من
گلواژهی ناب شعر عشقی، که غزل
با یاد تو گل کرده به گلخانهی من
#فضلالله_شیرانی
دی خوب بودی در نظر، امروز از آن هم خوب تر
خوبند خوبانِ دگر، اما نه این مقدارها
#هلالى_جغتايى
وداع کردی و گفتی که باز میگردی
چقدر لحن تو وقت دروغ ، شیرین است ...
#سجاد_سامانى
آنقدر ناله زدم تا که پناهم دادی
بیرمق بودم و تو قدرت آهم دادی
کور بودم که مرا روضهتان داد شفا
با همین اشک چه نوری به نگاهم دادی
همهجا رفتم و خوردم به در بسته حسین
فقط آخر که رسیدم به تو راهم دادی
خیر دنیای منی آخرتم هم با توست
به همه خیر رساندی و به ما هم دادی
من زمین خوردهام اما تو بلندم کردی
روی خوش باز به این روی سیاهم دادی
آنقدر پیش خدا دست تو باز است حسین
لب اگر باز کنم هر چه بخواهم دادی
#مجتبی_شکریان_همدانی