یک سیب بخند ای لب تو خطهی لبنان؛
مستضعف تهرانیام و بوسه گران است...
سید رضا هاشمی
بوسه هر چه سرخ تر باشد ثوابش بیشتر؛
طعم چای تازه از لبهای قوری بهتر است...
#هیوا
روزه میگیرم ولی هر لحظه دور از روی تو
بغض را فنجان به فنجان دزدکی سر میکشم
#فائزه_فضلی_زاده
چای با هل یا گلاب و دارچین آورده ام
نان و خرما و پنیر از هند و چین آورده ام
شام هم دمپختک ِ افتاده جا دارم بیا
میوه های آبدار و دست چین آورده ام
آخرین افطار را مهمان من باش ای رفیق
کل اینها را به عشقت نازنین آورده ام
راستی دم کرده ام دمنوش بِه با رازقی
شاخه ی نابِ نباتِ از بهترین آورده ام
توی پیوی منتظر هستم بیا سید سریع
بهر تلطیفِ فضا من یاسمین آورده ام
عطرِ پاکِ عاشقی دارد فضای پی وی ام
مهربان فوری بیا مهر از برین آورده ام
چرا پی وی نمی آیی حبیبم
عَیادت را نوشته است این طبیبم
دعا کردم که باشم در قنوتت
شما گفتی به من داری کدورت
طبیبم گفته شُش را بسته آهت
نفس تا میکشم دم با نگاهت
تو پلک گر میزنی،قلبم هماهنگ
کنم با چشم زیبایت ،منم تنگ
به آغوشت کشم چون بیت پیشین
زنم لب بر لبت حالا که کیشین
اگر ماتم کنی کارم تمام است
و هر داغی نوایش با دوام است
منم سربازِ عاشق،شاه لشکر
نگو بازی جدا،شطرنج پیکر
شَوم تنها رَوم تا آخرین خان
وزیرت میشوم یوسف بگو جان
طبیبم گفته باید روزه گیرم
من از افطار یوسف سیر سیرم
سحر بیدار بودی ای عزیزم
برایت حال چایی دبش بریزم
چنان شیرین شدی با آن صدایت
دلم خواهد کنم جانم فدایت
کسی باور کند تا بیت بعدی
امیدی هم دهد با شعر سعدی
از آن روزی که شاعر گشته ام من
به فکرم تا ثریا رفته ام من
الهی شعرهایم بی مخاطب
خودت کاری بکن یا رب و یا رب
#سید_طباطبایی
خواستارت شده ام بهر کدام آمده اند
دیگران با چه دلیلی به کلام آمده اند
من که شاعر نشدم تا همه عشقم تو شدی
شاعران با غزل نیمه تمام آمده اند
دل به دریا زدنم با جگری شیر بشد
وال ها سوی سواحل که مدام آمده اند....
قلبِ نازت متعلق به من است تا بتپد
با حلالی که تو هستی به حرام آمده اند
بندِ سربازِ نگاهم به نگهبانِ دلت
از همین رو پسرانی به نظام آمده اند
#سید_طباطبایی