『♥️』
با هیچکسم میل سخن نیست ولیکن
تو خارج از این قاعده و فلسفه هایی
#مجتبی_قندالی
🕯🌺
تماشایی ست چشمانت به وقت نازکردن ها
چه آشوبی به پا کرده ست این اعجازکردن ها
تو از گل بهتری صد بار ، پیش گل نمی گویم
دلم می سوزد از این شیوه ی ممتاز کردن ها
به دستم شاکلیدی داده چشمانت که آسان شد
برایم قفل رویای غزل را ، باز کردن ها
ببر با خود مرا خاتون ! ببر هرجا که می خواهی
که زیبا می شود در سایه ات پرواز کردن ها
میان چشم هایت قهوه داری ، نوش چشمانم
که می نوشاندم وقت غزل آغاز کردن ها
به پلکی، آن چنان از هر نگاهت ، عشق می بارد
که من می میرم ازاین گونه ،عشق ابراز کردن ها
بیا خاتون ! بیا بنشین ، خیال درد دل دارم
غزل می خواهم از چشمت دراین همراز کردن ها
◍⃟💛◍⃟💜◍⃟💚
هم در دلِ فیروزه تراشی عشق است ،
هم حاشیه ی هرچه حواشی عشق است
فی الجمله بدان قدرِ خودت را ای دوست !
هر نقطه ی گردون که تو باشی عشق است !
ُ#جلال_محمدی
از تو ای معشوقهی قُد دلخورم
از هـر آنچه بین ما شد دلخورم
دیر فهمیـــــــدم زیادی بوده ام
از ضریب هـوشی خود دلخورم
✍#اسماعیلعلیخانی
"عشق بازی" را بلد بودم
اما
"بازی عشق" را... نه!
آنقدر شعله ی دوست داشتنم را
بالا بردم تا
رابطه مان "سوخت".....
ِ
ما جَهان را به تو بینیم که در خانهٔ چشم
دیده مانند چراغ است و تو در وی نوری...
#سیف_فرغانی
بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند :
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد
تلخی عمر به شیرینی عشق اکنده ست
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد
#فاضل_نظری
گرچه من را میتوانی زود از سر وا کنی
تا سحر این پا و آن پا میکنم در وا کنی
آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن
مشت خاک آورده ام که کیسه ی زر وا کنى
اول مهمانی از تو خواهشی دارم فقط
می شود زنجیر را از پای نوکـر وا کنی
من خودم رسوای این و آن شدم با معصیت
پیش چشم خلق لازم نیست دفتر وا کنی
افتضاحی که به بار آورده ام شد دردسر
اصلاً اینجا آمدم که از سرم شر وا کنی
واسطه چه بهتر از این نام #زهرا هست که
آنقدر می کوبم این در را که آخر وا کنی
من گرفتاری خود را میبرم امشب #نجف
تا گره های مرا با دست #حیدر وا کنی
هرشبى كه روزه ام وا مى شود با #يا_حسين
مى شود رويم حسابى صد برابر وا كنى
#رضادینپرور