eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 گرچه از عشق فقط لاف زدن را بلدیم جز دَر خانه ی ارباب دَری را نزدیم 🍃
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
مست بوديم و پشيمان ز گناهيم، بيا...
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو امّا گِله بی‌شمار داریم از تو ما منتظر تو نیستیم آقاجان تنها همه «انتظار» داریم از تو
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
•🍃😔 من این چشمی که رویت را نمی‌بیند نمی‌خواهم که یعقوبی که یوسف را نبیند، کورتر بهتر! 😔🍃
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
گفته بودی که بگو از چه به هم ریخته ای؟ تو بگو قلب مرا با چه برانگیخته ای ؟ عطایی
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
دلم بیت الغزل باشد وجودم شعر سرم پر واژه و بود و نبودم شعر جهان شعریست پر معنا و بی همتا خدایم شاعر و ذکر سجودم شعر ز چشم و ابرویت دیدم رباعی را غم جان مثنوی گشت و سرودم شعر تو احساسی ترین گلواژه ام هستی رسیدم چون به نام تو، ربودم شعر اگر الهام چشمانت نبود هرگز نمیشد چشمه ی گفت و شنودم شعر تو اقیانوس احساسی نگاهی کن منم یک قطره ی بی تاب و رودم شعر اللهم عجل لولیک الفرج
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
شعر مرا شنید و پسندید و گریه کرد اما مرا نخواست، چه می‌خواستم چه شد...!
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
هر که را دور کنی دور و برت می آید از محبت چه بلاها به سرت می آید بنشینی دم در کوچه قرق خواهد شد بروی جمعیتی پشت سرت می آید تا که در دسترسی از تو همه بی خبرند تا کمی دور شوی هی خبرت می آید دل به مجنون شدن خویش در آیینه نبند صبر کن ، عاشق دیوانه ترت می آید من آشفته به "پای تو" می افتم اما موی آشفته فقط تا "کمرت" می آید! خون من ریخت نیفتاد ولی گردن تو گردن من به مصاف تبرت می آید روز محشر هم اگر سوی جهنم بروی  یک نفر ضجه زنان پشت سرت می آید..
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
شد شد نشد بشین برات یه چایی بریزم😊
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
باید از امشب غزل پشت غزل وصفش کنم شاعرم ، خیر سرم باید بفهمد عاشقم...🙈
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
خودم را میزنم مانند احمق ها به نادانی که بابا بیخیال او دوستت دارد نمی دانی مدام از شانه ی خودکار بالا میروم هر شب برایت شعر میگویم تو اصلا شعر میخوانی؟
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت مانند مرده ای متحرک شدم بیا بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت دنیا که هیچ، جرعه ی آبی که خورده ام از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم یک گوشه بغض کرده، که این جمعه هم گذشت .. مولا شمار درد دلم بی نهایت است تعداد درد من به خدا از رقم گذشت حالا برای لحظه ای آرام می شوم ساعات خوب زندگی‌ام در حرم گذشت.. 🌱يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ..
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
تمآم عمر خندیدم؛ به این عآشق به آن عاشق چنان عشقی سَرَم آمد؛ که دیگر من نمی‌خندم:)
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
این قلم هم مثل من لبریز از ناگفته هاست روی کاغذ گاه گاهی جوهرش خون می شود...!
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
در شبِ تلخِ جدایی عشق را نفرین مکن! این قضاوت،انتقام از بی گناهی دیگر است...
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
آمدم سر بزنم شعر بخوانم بروم...! آنقدر دلزده هستم كه نمانم بروم... به همين كوچه و اين خانه و ديوار اتاق و به آيينه سلامى برسانم بروم...!! يك كمى خاطره جا مانده كه بردارم و بعد تن رنجور خودم را بكشانم بروم... بغض هم واسطه شد خواست دلت را ببرد تو خريدار نشو، زود برانم بروم... باز باران زده در گوشه ى چشمم، بايد اشك... در دفتر شعرم بچكانم بروم.....
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
آمدی دل ببری یا سر دعوا داری اینچنین خواسته ای با رخ زیبا داری هرکه فهمید نگاهت، زده آتش دل را نام ابواب جهنم تو به فتوا داری بر کمین های زلیخا نبُوَد آگاهی پس کجا عزم فرار از دل شیدا داری عاقبت گرچه به زندان برود معشوقه در حقیقت تُویِ مجنون غم لیلا داری یادگاری بهارم گل مریم بوده با شقایق گله از بارش فردا داری آفتابی شده اطراف دو کویت دردم میروی باز ولی سایهٔ تنها داری 🌸چتر بردار که این رایحه باران دارد چشم معشوق مگر آیهٔ سرما داری 🌸دست خالی مرا نیز بگیر ای باران زندگی ،،هیچ،، شما با ،،همه،، معنا داری
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
اری بیا بنشین روی نیمکت ها انهم کنار من... مهمان دل من شو چند شبی، شاید برای من... لبالب جام را لبریز عشق کن،انهم برای من... سر زده داخل شو شاید، راه نماید دل من... اسمان چشم را باز کن بر فراز سر من... تا که در بند شود،ارام و ارام دل من... دستگیر ان دو دست پر تمنای مرا... تا که تسکین بدهد درد های دل من... ماه من شو در شب نیمه خموش... گاهیم باز نگاه کن راز نگار دل من... گاهیم باز مرا بازیچه دست کن... سر من در بند بگیر و باز کن دل من... باز شب شد و من درگیر افکارم شدم... رویا در رویا شده،بار هزارم انهم در دل من... 🥀✨
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
درگیر خیالات خودم بودم و او گفت: من فکر کنم چایی تان از دهن افتاد...!
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
سربازم و اینجا همه جا دیده کنم یا مشغول صدایی مثلا گفته خدایا عاشق نشود تا که سرانجام ببینم بانو شده چشمش به دلم سهم دو دنیا خوابم کم و پستم غم و اشکم نم و حالا تعبیر کنم عشق نه هرگز من و رویا ؟!
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
• ° • • • پدرعشق بسوزد • • • • • • که درآمد پدرم • • •
۱ خرداد ۱۴۰۰
یارب آنان که برفتند و بدیدند دوباره بروند... ما هم که نرفتیم و ندیدم...هیچ... بماند...
۱ خرداد ۱۴۰۰
غلط میگیرد از طرز ادای " ضاد " ضالینم همان شیخی که میبینم هزاران رخنه در دینش..!
۱ خرداد ۱۴۰۰
خدا کند که مرا از دلش جدا نکند من و جدا شدن از جان خود؟خدا نکند... ...
۱ خرداد ۱۴۰۰
بھ روی‌ صورتم گیسـویِ او مهمـان شد و گفتم خدا دلبستـگانِ رو سیاهشـ را نگـھ‌ دارد ! .. -سامانے'
۱ خرداد ۱۴۰۰