eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
. به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند پشت این حجرهٔ در بسته چه گفتی تو مگر؟ که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند عمر کوتاه تو پایان غم‌انگیزی داشت جگر تو جگر ثانیه‌ها را سوزاند  بی حیا لحظهٔ سختی که به تو آب نداد با چنین کار دل ارض و سما را سوزاند  بس که در فکر رخ حضرت زهرا بودی داغ آن صورت مجروح شما را سوزاند  گر چه مثل پدرت سوختی از زهر ولی مجتبایی‌شدنت آل عبا را سوزاند شیشهٔ عمر تو را هلهله‌ها سنگ زدند این جوان‌بودن تو بود خدا را سوزاند طشت‌ها تا که به‌هم خورد خودت می‌دیدی خیزران روی لب خشک، حیا را سوزاند تا کبوتر به تو و صورت تو سایه فکند ماجرایی دل خون شهدا را سوزاند بعد غارت‌شدن جسم غریبی؛ دشمن خیمه‌های حرم کرب‌و‌بلا را سوزاند 🖤
عشق است و از آن بهانه ای می‌روید از زخمه ی او ترانه ای می‌روید هر چند که دیوار دلم پر ترک است از هر ترکش، جوانه ای می‌روید
تشنه لب در قتلگاه خانه اش ابن الرضا گاه می گوید حسن ، گاهی حسین ، گاهی رضا
جوابِ پرسشِ احوالِ ماست این جمله: به لطفِ حرزِ جوادالائمه محفوظیم
اول صبح من از لحظه ی بیداری توست ماه و خورشید من ای حضرت معشوق سلام
🖤🏴🖤🏴 🏴🖤🏴 🖤🏴 🏴 وقتی که به بازوی من این حرز جواد است بازار پزشک و دغلِ چشم کساد است حاجات مرا داده رضا چونکه دعایم با پیش کشی‌ از پسرش باب مراد است آقا به جوادت به جوانی بنما رحم فرصت کم و دلشوری ام از جرم زیاد است (سید مرتضیS) 🖤 🏴🖤 🖤🏴🖤 🏴🖤🏴🖤 شهادت امام جواد علیه السلام رو خدمت همه بزرگواران تسلیت عرض میکنم
.
تو آبادی و من متروکه،میخواهی خرابم کن بسوزانم ولی تحقیر نه ،در عشق آبم کن نگاه نافذت را دوست دارم منتها از جمع نگاه خیره را بردار بانو کم عذابم کن دهان مردم دیوانه را هم می توان بستن تو با من باش اما بین آنها "هی" خطابم کن! صدای خنده ات لالایی محض است می دانی!؟ فقط با من فقط بامن بخند و غرق خوابم کن شنیدم با تمام شهر میگردی و گفتی نه قبولت دارم اما جای انکارش مجابم کن
زندانی تو بودم و مهتاب من چرا باز امشب از دریچه زندان نیامدی با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی
چه حاجت است به این شیوه دلبری از من؟ تو را که از همه ی جنبه ها سری از من درخت خشکم و هم صحبت کبوترها تو هم که خستگی ات رفت، می پری از من اجاق سردم و بهتر همان که مثل همه مرا به خود بگذاری و بگذری از من من و تو زخمی یک اتفاق مشترکیم که برده دل پسری از تو، دختری از من گذشت فرصت دیدار و فصل کوچ رسید دم غروب، جدا شد کبوتری از من نساخت با دل آیینه ام دل سنگت تویی که ساختی انسان دیگری از من چه مانده از تو و من؟ هیزم تری از تو اجاق سوخته ی خاک بر سری از من چه مانده باقی از آن روز؟ دختری از تو چه مانده باقی از آن عشق؟ دفتری از من
🖤🍃 دلـتـنـگ حـریم تـــو شـدم بـاب مــراد هــرگــز نـرود لــطــف زیــادت از یــاد از بس که عطا نموده‌ای بی‌درخواست مـعـروف‌ترین وصف تو شد نام جـواد
🥀🥀🥀 یک نفر در پشت بام خانه اش گودال داشت صحنه ای از کربلا هم اینچنین جنجال داشت کربلا دعوا سر دزدیدن پیراهن و سامرا پیراهنی بر تن که در هر حال داشت آفتاب کربلا سوزانده او را مستقیم کَند موهای سرش از بس که سر دلال داشت غربت این خانِدان دیگر گذشت از حد خود قتل مولا با غذای همسرش اشکال داشت آن طرف روی تن آمد سایه های نیزه ها این طرف هم جسم بی جان سایه ای از بال داشت از کبوتر های عاشق درس عشق آموختم میشود با پر گشودن سایهٔ اقبال داشت (سید مرتضیS) 🥀🥀🥀
گفت: می‌دانی کـمال عـشق چیست؟ گفتمش: پیـوند زهــرا و عــلی است 💝
روز خوب ازدواج است و معذب هم منم 😢 کاش روزی بخت ماهم این طلسمش بشکند
🌱 تیر خلاص رو هم جناب صائب تبریزی به بهترین نحو ممکن در مورد شروع عاشقی زده، مخصوصا اونجایی که میفرماید: گل چو خندید محال است دگر غنچه شود سر چو آشفته شد از عشق، بسامان نشود... 💟
. اول ذی الحجه شد روز مبارک بادها دست زهرا را گرفته بخت خوب مرتضی
. یا رب به حق "یا علی" و "ناد علی‌" ها امشب برسان فاطمه‌ها را به علی‌ها!
سجل درسته آقا سید
سرچشمه‌ی نوری به خدا ای ولی‌الله چون نور زلالی که سرازیر شد از ماه عالم همه در محضر تو سر به زمینند در محضر زهرا تو شدی همسر دلخواه 🌸🌸🌸🌼🌼🌼
دوبیتیه؟!🤔
پس چند بیتیه؟
دو بیته ولی دوبیتی نیست دوبیتی به وزن مفاعیلن مفاعیلن فعولن گفته می‌شه یا ترانه این وزن 👇 بسازم خنجری نیشش ز فولاد
خیلی ممنان
اگر که موی تو اینقدر لخت و صاف نبود اگر که قلب تو در سینه ات غلاف نبود اگر که عاشق چشمت شدن خلاف نبود اگر که نوزده و اندی اختلاف نبود _لب تو روی لبم بود جای فنجانم _ ولی چقدر قشنگ است خواب ِ آمدنت بگو فرار کنم تا کِی از نداشتنت!؟ چقدر گریه کنم روی دوش پیرهنت؟ مرا ببوس عزیزم! مرا به جای زنت! _هنوز طعم لبت هست زیر دندانم _
شعرخوانی مجید تال در محضر رهبر انقلاب همه در خدمت بانوی دوعالم بودند ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند فضه هم بود، ولی باز خودش نان می پخت نان برای دل بیتاب یتیمان می پخت بارها خادمه اش گفت به لطفت شادم ((من از آن روز که در بند تو ام آزادم)) فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود یعنی آیینه پیغمبر و مولا شده بود غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست احدی کفو علی بن ابی طالب نیست عشق باید که پس از، این، سخن آغاز کند مرتضی در بزند فاطمه درباز کند آفتاب از افق خانه ی شان سر می زد هرزمان فاطمه لبخند به حیدر می زد کار او عشق علی بود چه خیر العملی کیست خوشبخت ترین مرد جهان غیر علی وقت آن شد بنویسیدکه حجت،زهراست سند محکم اثبات ولایت زهراست اولین شیعه بی‌تاب علی زهرا بود که سراپای وجودش سپر مولا بود یک جهان هم اگر از بیعت خود بر می گشت بازهم فاطمه دور سر حیدر می گشت