تاوان بگیر از ما ولی در این زمان نه
ما را به ماه ات میهمان کن، امتحان نه
با هرچه میخواهی بزن اما عزیزم
با دوریِّ از روضه و گریه کنان نه
جان جوانت رحم کن بر ما جوانان
بسپار ما را دست اکبر ، این و آن نه
هر چار فصل سال ما ابرِ بهاریم
اندازه ی ما گریه کرده آسمان نه
سر قفلیِ چشم مرا دست تو دادند
سرمایهای جز اشک دارد این دکان نه
صدبار حاجات خودم را عرضه کردم
یکبار هم نشنیدم از این آستان نه
از من کماکان التماس مرقد تو
از تو جواب التماسم همچنان نه
جان من است این روضه ها؛ پای بساطت
دنبال جانم آمدم، دنبال نان نه
مثل حبیب و جُون و عابس پای عشقت
ای کاش با جانم بمانم با زبان نه
هرکس که آمد قتلگاهت زود برگشت
شمر و سنان رفتند اما ساربان نه
جوری تو را میزد که آخر خواهرت گفت:
با خیزران بر ما بزن بر آن دهان نه
بعد از تو زینب پیر شد از بس ربابت
با گریه میگفت آب و نان نه سایبان نه
#رضاقربانی
#محرم 🏴
خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسیها نیست
که چشمش سوی خیمه لحظههای واپسین افتاد...
#سید_حمیدرضا_برقعی
کوتاه کن کلام … *بماند بقیه اش*😭
مرده ست احترام … *بماند بقیه اش*😭
از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام … *بماند بقیه اش*😭
هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام … *بماند بقیه اش*😭
شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام
شد سنگ ها تمام… *بماند بقیه اش*😭
گویا هنوز باور زینب نمی شود
بر سینه ی امام؟ … *بماند بقیه اش*😭
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام… *بماند بقیه اش*😭
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام….*بماند بقیه اش*😭
رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول
یافاطمه! سلام … *بماند بقیه اش*😭
از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علی الدوام … *بماند بقیه اش*😭
سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام … *بماند بقیه اش*😭
بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو
من میروم به شام …*بماند بقیه اش*😭
دلواپسم برای سرت روی نیزه ها
از سنگِ پشت بام …*بماند بقیه اش*😭
دلواپسی برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام …*بماند بقیه اش*😭
حالا قرار هست کجاها رود سرش
از کوفه تا به شام … *بماند بقیه اش*😭
تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن
از روی پشت بام … *بماند بقیه اش*😭
قصه به “سر” رسید و تازه شروع شد
شعرم نشد تمام … *بماند بقیه اش*😭
شاعر: محمد رسولی
با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست
زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست
هرچند سر به زیر... ولی سرفراز بود
زینب قیام كرده چون از پا نشسته نیست
زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست
او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست
رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم
داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست
حتی اگر به صورت او سنگ میخورد
او زینب است، معجرش از هم گسسته نیست
#مجید_تال
👌👌👌👌
🖤🍃
هرگز ندمیده ست چنین سرخ سپیده
ای وایِ تو ای وایِ تو ای صبح دمیده
ای وایِ تو ای صبح که سر می زنی امروز
از چاک گریبان افق، رنگ پریده
ای صبح سیه پوش که خورشیدِ غریبت
از مشرق خون سر زده در خاک تپیده
ای صبحِ به هم ریخته گیسوی ازل را
تا شام ابد رفته به آخر نرسیده
از داغ تو در چشم شب این قدر ستاره ست
در ماتم تو قامت این ماه خمیده
بسیار سرودیم و به آخر نرساندیم
غمنامه ی هفتاد و دو حلقوم بریده
#جواد_جعفری_نسب
🖤🍃
صبر ایّوب نبی(ع) ضرب المثل شد در جهان
حضرت ایّوب خود مبهوت صبر زینب(س) است
#عاصی
🖤🍃
خوب است که از خود خبری داشته باشم
بر حالِ خرابم نظری داشته باشم
ای کاش که در روضهی شبهای محرّم
با لطف شما چشمِ تَری داشته باشم
از آتش این عشق که افتاده به جانم
پیوسته دل شعلهوری داشته باشم
صد شکر که قسمت شده تا باز برایت
شعر و غزل مختصری داشته باشم
افسوس نشد ماه عزاداریات آقا
جز شعر سرودن هنری داشته باشم...
#محسن_زعفرانیه
#اخلاقی_و_اندرز؛ #جناب_حبیب_بن_مظاهر_ع
در وقت نیاز، کاش حاضر باشیم
قرآن نرود بر نی و ناظر باشیم
حتی اگر اهل کوفه هستیم، ای کاش
از جنس حبیب بن مظاهر باشیم
✍ #وحید_اشجع
گفتم به پیر اهل دلی ، روضه ای بخوان
با اشک گـفت "زیـنب " و آرام دور شد؛
#پیمان_طالبی🌱🖤
2.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
#سعدی🌱
💚🍃
پشيمان است سرتاپای من از زيستن بی تو
دليلی هم ندارد تا بمانم زنده، من بی تو
چنان در عزلت دلتنگی خود كرده ام ريشه
كه حتی سايه ام با من نمی گويد سخن بی تو
حكايت دارد از فصلی كه ديگر بر نمی گردد
غباری كه نشسته روی گلهای چمن بی تو
عطش عطر زلال بركه ها را ريخت در آتش
به سنگی شد بدل گلهای سبز ياسمن بی تو
اگر يك شب بخوابم از غمت، آن شب حرامم باد
پشيمان است سرتاپای من از زيستن بی تو
#غلامرضا_پروينی_نژاد
#السلام_علیک_یا_زینالعابدین
یک عالمه از دشت بلا خون جگر داشت
پژواکِ نوای «انا المظلوم» پدر داشت
افروخته میشد به سماء آه غریبش
هرگاه که بر آب روان دیده ی تر داشت
#حیدر_دهقان