eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
78 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بابا یه جا آروم بشین خب...
امید به من ز سوی تو گر مانده؟ از لطف نگاه کن به این درمانده از تو طلبم زیارت کرب و بلا حسرت به دل غمین و مضطر مانده
از سمت صراطِ مخلصین می آیم مشتاق و پر از عشق و یقین می آیم این بار نه با جسم پر از عصیانم با پای دلم به اربعین می آیم
در جـاده‌ی عشق با یقین می‌آیم صـد بار بیـفـتم به زمین، می‌آیم حتی شده سینه‌خیز تا کرب‌وبلا با عشق حـسـیـن اربـعین می‌آیم
در کنجِ دلم عشقِ کسی خانه ندارد کس جای در این خانه ویرانه ندارد   دل را به کفِ هر که دهم باز پس آرد کَس تابِ نگهداری دیوانه ندارد گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد..؟   در انجمنِ عقل فروشان ننهم پای دیوانه سرِ صحبت فرزانه ندارد!
حال خود گفتی: بگو، بسیار و اندک هرچه هست صبر اندک را بگویم، یا غم بسیار را؟   جغتایی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تا که در پیکر ما اهل ولا جان باشد عهد در پیروی از ماه خراسان باشد مرگ در راه ولایت چقدر شیرین است «دوست دارم کفنم پرچم ایران باشد»
🍃🏴 در عزای ماه صفر به امید آمرزش 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- به قلبم از ازل مُهر و نشان خورد سر و کارم به اهلِ آسمان خورد خدا را شکر قلبم شد حسینی خدا را شکر با نامش تکان خورد خودم دیدم میانِ روضه اش؛ دل- نشست و غصه هایِ بیکران خورد توانِ جنگِ با ابلیس را یافت از این سفره هر آنکس آب و نان خورد بمیرم باید از این غم که ارباب- به جای آب؛ زخم ِ بیکران خورد گرسنه بود و جایِ لقمه ای نان زمین خورد و چه شمشیر از سنان(لع) خورد کمان ها از غمش قامت کمانند به جسمش بسکه تیرِ بی امان خورد تمام کهکشان ها را تکان داد به رویِ نیزه تا مویش تکان خورد فدای دخترِ دردانه اش که کتک در آشکارا و نهان خورد چهل منزل میان خواب حتی لگدهایِ بدی از ساربان خورد امان از شام، آنجایی که سنگ از زنِ رقاصه و دیگر-زنان خورد شبانه قتلگاهش شد خرابه طَبَق وارد شد و لطمه به جان خورد رقیه(س) قبلِ رفتن بوسه برداشت از آن لب ها که چوب خیزران خورد!
مثل وابستگی عاشق و پاییز بهم قلبشان داشت گره مثل دو دهلیز بهم وقت آرامش اگر دلخوشی هم بودند دل سپردند در این معرکه ها نیز به هم از دلاشوبه ی طوفان چه غمی ، تا این دو تکیه دارند در امواج بلاخیز به هم "روز هجران و شب فرقت یار آخر شد" تا رسیدند دوتا حسرت لبریز بهم با لبانی که ترک خورده ی صبر است و سکوت چه بگویند از احوال غم انگیز بهم حاکی از داغ چهل روز پریشان حالی است بغض سر رفته و الفاظ گلاویز بهم 💦 🍃🖤 🖤🍃💦
دردتنهایی درون استخوان پیچیده است شرح درد از من مخواه این داستان پیچیده است