eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۲ شهریور ۱۴۰۲
آبادی شعر 🇵🇸
هر چه از چشم بیفتد بشود خوار و ذلیل آنچه از چشم بیفتد و نیفتد اشک است.. علیرضا تیموری
۲ شهریور ۱۴۰۲
یجا یه تعریف قشنگی از اشک خوندم که میگفت: «و اشک تاوانی است که چشم ها باید بابت درست ندیدن بپردازند» حواستون باشه واسه کی دارید تاوان میدین..
۲ شهریور ۱۴۰۲
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
ممنونم از لطفت🌷 آبادی شعر! آباد باشی همیشه🍀
۲ شهریور ۱۴۰۲
آبادی شعر 🇵🇸
ممنونم از لطفت🌷 آبادی شعر! آباد باشی همیشه🍀
قابل شما رو نداشت😊 زنده باشید خانم نجفی عزیز🌸
۲ شهریور ۱۴۰۲
ای سایه‌ات فتاده به روی سرم حسین معنای واقعی اصول‌الکرم حسین یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند تسکین دردهای دل مضطرم حسین یادم نمی‌رود که همه عزتم تویی من پای سفره‌ی تو شدم محترم حسین لطفی که کرده‌ای تو به من مادرم نکرد ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حسین من سال‌هاست دربه‌در روضه توام داغ تو را به جان و دلم می‌خرم حسین در کوچه‌های سینه‌زنی سالیان سال در حسرت هوای حرم می‌پرم حسین کابوس من شده غم دوری کربلا در خواب هم ذکر لب من حرم، حسین تا گفتم اسم کرب‌وبلا را دلم گرفت مانند خواهری که صدا زد دلم حسین اینجا کجاست؟ خواهرت افتاد از نفس رحمی نما به سینه‌ی شعله‌ورم حسین اینجا عجیب بوی فراق تو می‌رسد یک دم نگاه کن تو به چشم ترم حسین زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا یک ذره حق بده نشود باورم حسین مجموع حرف‌های من اینجا خلاصه شد در یک کلام: ای همه‌ی باورم حسین حسین‌صیامی
۲ شهریور ۱۴۰۲
با غرِّش آسمان گره خورد بهم بی وقفه و ناگهان گره خورد بهم یک عشق میان ابرها شکل گرفت وقتی که نگاهمان گره خورد بهم
۲ شهریور ۱۴۰۲
صلی الله علیک یا امام حسن مجتبی تاب بیان غم را حتی قلم ندارد دفتر توان این‌قدر اندوه و غم ندارد یاران بی‌وفایش، خنجر در آستینند یاران این‌چنینی افسوس کم ندارد از کوفیان نوشتند بسیار... در مدینه مظلوم دوم دهر یک هم‌قسم ندارد او حضرت کریم است اما برای درکش دل‌های مرده‌ی شهر یک‌ جو کرم ندارد بیرون خانه دشمن دارد ولی عجب نیست آن‌ جا عجب که یاری در خانه هم ندارد باز این چه رستخیزی‌ست در جان کائنات است مصراع نیمه جان ماند، او محتشم ندارد روی کفن سپاهی با تیر می‌نوشتند دنیا غریب دارد، از این رقَم ندارد قلبم حضور در صحن، دستم ضریح می‌خواست یک لحظه یادم افتاد، آقا حرم ندارد.... در غربت بقیعت ای کاش جان سپاریم عین بقاست این مرگ، اصلا عدم ندارد
۲ شهریور ۱۴۰۲
۲ شهریور ۱۴۰۲
حسادت بگردم دور تو، دور نگاهت، دور باطل ها مرا دیوانه می خوانند، امثال تو عاقل ها پری رویی، نه... زیباتر، سر زیبایی ات بحث است به طرزی که کم آوردند توضیح المسائل ها حسادت می کنم با هر که دستش لای موهایت... حسادت می کنم حتی به این موگیر ها، تل ها مرا از دور میدیدی، خودت را جمع می کردی بیا یک بار دیگر هم شبیه آن "اوایل ها..." و من معنی بعضی شعرها را دیر می فهمم "که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها" مرتضی عابدپور لنگرودی
۲ شهریور ۱۴۰۲
بی تو مهتاب شبی... بی تو مهتاب شبی... نه... شب بارانی بود رشت، آبستن یک گریه ی طولانی بود راه می رفتم و هی خون جگر میخوردم در سرم فکر و خیالی که نمیدانی بود لشکر چادر تو خانه خرابی ها کرد چادرت چشمه ای از دوره ی ساسانی بود آه دریاب مرا دلبر بارانی من ای که معماری ابروی تو گیلانی بود توبه ها کردم و افسوس نمیدانستم آخرین مرحله ی کفر، مسلمانی بود همه ی مصر به دنبال زلیخا بودند حیف، دیوانه ی یک برده ی کنعانی بود مرتضی عابدپور لنگرودی
۲ شهریور ۱۴۰۲
مردم شهر! خداحافظتان من رفتم کسی از کوچهٔ غم آمده دنبال دلم زارع
۲ شهریور ۱۴۰۲