eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟ راستش زور منِ خسته به طوفان نرسید گر چه گفتند بهاران برسد مال منی قصه آخر شد و پایان زمستان نرسید من گذشتم که به تقدیر خودم تکیه کنم جگرم سوخت ولی عشق به عصیان نرسید کلِ این دهکده فهمید که عاشق شده‌ام خبر اما به تو ای دختر چوپان نرسید در دل مزرعه بغضم سله بسته است قبول! گندمم حوصله کن نوبت باران نرسید… نان عاشق شدنم را پسر خان می خورد لقمه ای هم به منِ بچه ی دهقان نرسید تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس حیف دستم سر آن موی پریشان نرسید
در عصر ظهور خواب باید باشی؟ دراصل تو در شتاب باید باشی در بین هجوم فتنه ها با قلمت یاریگر انقلاب باید باشی
هدایت شده از آوای سکوت
❤️🍃 هرچند غم و داغ فراوان داریم با این همه زخم ، مرهم جان داریم با خامنه ایی تا به ابد پیروزیم صد شکر بهار در زمستان داریم @avayesokut
.. رنگ شعف به حاجت دیرینه میزنیم در صحن ها پرچم ِ رنگینه میزنیم آقایمان می آید و با ذکر یاحسن(ع) حال خوشی به غربتِ آدینه میزنیم گنبد می آوریم و همان ابتدای کار حرف از درستکاریِ بی کینه میزنیم تا دستهای خالیِ مان منعکس شود روی ضریح طرحی از آیینه میزنیم بر سر درِ حسینیهٔ صاحب الکرَم فانوس های سبزِ سفالینه میزنیم خیل مریض را به مداوا می آوریم یک صحن را برای قرنطینه میزنیم می آوریم گریه کن و بیرق و علَم باور کنید در حرمش سینه میزنیم!
تپشِ قلبْ گرفتم، به گمانم که کسی بی خبر از دلِ من، عطرِ شما را زده است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خیری ندیدم از هیجانی به نام عشق یک عمر شعر بود که دست مرا گرفت
باران که شدى مپرس این خانه‌ی‌ کیست سقف حرم و مسجد و میخانه‌ یکی است باران که شدى، پیاله‌ها را نشمار جام و قدح و کاسه و پیمانه‌ یکی است باران! تو که از پیش خدا مى‌آیی توضیح بده عاقل و فرزانه یکی است بر درگه او چونکه بیفتند به خاک شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکی است با سوره ى دل ، اگر خدا را خواندى حمد و فلق و نعره‌ى مستانه یکی است این بى‌خردان، خویش، خدا مى‌دانند اینجا سند و قصه و افسانه یکی است از قدرت حق، هرچه گرفتند به کار در خلقت حق، رستم و موریانه یکی است گر درک کنى خودت خدا را بینى درکش نکنى، کعبه و بتخانه یکی است
یا رب به کَرم بر منِ درویش نگر در من مَنِگر، در کرم خویش نگر هر چند نِیَم لایق بخشایش تو بر حال من خسته‌ی دلریش نگر  
♡ در دل دردم؛ دوا را از تو می‌خواهم فقط تیره شد قلبم صفا را از تو می‌خواهم فقط پیش رو طوفان دنیا؛ پشت‌سر فرعون نفس ای امید جان! عصا را از تو می‌خواهم فقط هیچ‌کس در بخشش کار خطایم یار نیست خوب من! محو خطا را از تو می‌خواهم فقط دل نمی‌بندم به خورشیدی که مهرش رفتنی است ماه من! مهر و وفا را از تو می‌خواهم فقط خسته‌ام از صحبت مردم خدایا! خسته‌‌ام صحبت اهل کسا را از تو می‌خواهم فقط ای تمام‌الحُسن! زیبایی تویی شادی تویی شادی و حسن و حیا را از تو می‌خواهم فقط هر که آمد باغ دل را ساعتی پاییز کرد لحظۀ سبز دعا را از تو می‌خواهم فقط @eitaaparvanegi
مخواه مصلحت‌‌اندیش و منطقی باشم نمی‌شود به خدا، پای عشق در کار است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
Hame Raftand.mp3
8.79M
🎼‌ همه‌ رفتن‌ (جدید) 🌸
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی که بیایی و در این تنگیِ دل جا بشوی تو فقط آمده بودی که دل از من ببری؟ بروی، دور شوی، قصه و رویا بشوی؟ انقلابی شده در سینه ی من، فتنه ی توست سبزیِ چشم تو باعث شده رسوا بشوی من پس انداز دلم را به تو دادم که تو هم بیمه ی عمر دلم روز مبادا بشوی غرق عشق تو شدم، بلکه تو شاید روزی دل به دریا بزنی، عازم دریا بشوی حیف ما نیست که یک زوج موفق نشویم؟ حیف از این نیست که تو این همه تنها بشوی؟ نم باران، لب دریا، غم تو، تنگ غروب دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی