از نگاه روی تو، دل سیر میگردد مگر
آخر آدم با تو باشد، پیر میگردد مگر
با نگاهی قلب من را کردهای مالِ خودت
شهر با یک حملهای تسخیر میگردد مگر
لحظهی دیدارِ عکست نیز خشکم میزند
بی طناب، این دست و پا زنجیر میگردد مگر
عاشقم باشی نباشی، سرد باشی یا که گرم
حس عاشق لحظهای تغییر میگردد مگر
در میان حس من، هر واژه عاجز مانده است
آتش دل با سخن تعبیر میگردد مگر...!!!
#حسنفیس
#محمدعلی_بهمنی
سوز ِ سردی میکشد شلّاق و میچرخاند و من
درد را حس میکنم در بند بندِ استخوانم
#محمدعلی_بهمنی
خدا وقتی تو را می آفرید از جنس لیلا ها
گمان هرگز نمی بردم که واویلاترین باشی...
#محمدعلی_بهمنی
از حاصلِ ضرب من و تو ، عشق بپا شد
از خاطره ام عشقِ تو منها شدنی نیست
#محمدعلی_بهمنی
من و یار و دل ِ دیوانه
بساطی داشتیم
عقلِ بیکار بیامد
همه را بر هم زد !!
#محمدعلی_بهمنی
من و یار و دلِ دیوانه بساطی داشتیم
عقلِ بیکار بیامد همه را بر هم زد ...!
#محمدعلی_بهمنی
از خانه بیرون می زنم اما كجا امشب
شاید تو می خواهی مرا در كوچه ها امشب
پشت ستون سایه ها روی درخت شب
می جویم اما نسیتی در هیچ جا امشب
می دانم اری نیستی اما نمی دانم
بیهوده می گردم بدنبالت چرا امشب ؟
هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما
نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب
ها ... سایه ای دیدم شبیهت نیست اما حیف
ایكاش می دیدم به چشمانم خطا امشب
هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز
حتی ز برگی هم نمی آید صدا امشب
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشكن قرق را ماه من بیرون بیا امشب
گشتم تمام كوچه ها را یك نفس هم نیست
شاید كه بخشیدند دنیا را به ما امشب
طاقت نمی آرم تو كه می دانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب
ای ماجرای شعر و شبهای جنون من
آخر چگونه سركنم بی ماجرا امشب
#محمدعلی_بهمنی
پروانه هم شبیه من از ساده لوحیاش
دلبستهی گلی است که درکش نمیکند
#محمدعلی_بهمنی
هر شب صدای پای تو میآمد از هر چیز
حتی ز برگی هم نمیآید صدا امشب...!
✍🏻 #محمدعلی_بهمنی
شبتون در آرامش 🌙✨
پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو
هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو
از خستگی روز همین خواب پر از راز
کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو
#محمدعلی_بهمنی🌙
از او که گفت: «یارِ تو هستم» ولی نبود
از خود که زخم خوردهام از یار، خستهام!
#محمدعلی_بهمنی
حتی به رستخیز زبان وا نمی کنم
آسوده باش نیست مرامم دو رو شدن
ایهام و استعاره و تمثیل و نقطه چین
آسان که نیست شاعرِ چشمان او شدن....
#محمدعلی_بهمنی
پروانه هم شبیه من از ساده لوحیاش
دلبستهی گلی است که درکش نمیکند
#محمدعلی_بهمنی
دلم گرفته! به خود قول دادهام اما
برایتان ننویسم چه با دلم کردند
#محمدعلی_بهمنی
•{وقتی همه جا از غزل من سخنی هست
یعنی همه جا، تو،
همه جا، تو،
همه جا، تو
پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟
تا شرح دهم،از همه ی خلق چرا تو؟}•
#محمدعلی_بهمنی
🌸🌸🌸
ماجرای من و تو، باور باورها نیست
ماجراییست که در حافظهی دنیا نیست
تو گمی در من و من در تو گمم باور کن
جز در این شعر نشان و اثری از ما نیست
#محمدعلی_بهمنی
رد شد درست یک دو قدم از مقابلم
آرام ریخت پشت قدم های او دلم
تبدیل شد به حس هبوطی که عاقبت
با چشمهای بسته فرو برد در گلم
دریا نبود، ... بود ولی، رد گام هاش
طرحی همیشه ریخت بر اندوه ساحلم
یک اتفاق نه... که بیفتد و بگذرد
آمد نشست، هم نفسم شد و قاتلم
حالا تمام رهگذران مکث می کنند
این نقش رد پای شما هست یا دلم
#محمدعلی_بهمنی
فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز
که همین شوق مرا، خوبترینم کافیست
#محمدعلی_بهمنی
تو آن شعری که من جایی نمیخوانم که میترسم
به جانت چشمِ #زخم آید، چو میگویند تحسینم
#محمدعلی_بهمنی
مرا به وسعت پروازت ای پرنده مخوان
که وا نمیشود این قفل با کلید گریز
#محمدعلی_بهمنی
نشسته اند ملخ هاي شك به برگ يقينم
ببين چه زرد مرا مي جوند سبز ترينم
ببين چگونه مرا ابر كرد خاطره هايي
كه در يكايك شان مي شد آفتاب ببينم
شكستني شده ام اعتراف مي كنم اما
ز جنس شيشه ي عمر توام مزن به زمينم
براي پر زدن از تو خوشا مرام عقابان
كبوترانه چرا بايد از تو دانه بچينم؟!
نمي رسند به هم دست اشتياق تو و من
كه تو هميشه هماني كه من هميشه همينم
#محمدعلی_بهمنی
نتوان گفت که این قافله وا می ماند
خسته و خُفته از این خیل جدا می ماند
این رَهی نیست که از خاطره اش یاد کنی
این سفر همرَهِ تاریخ به جا می ماند
دانه و دام در این راه فراوان اما
مرغِ دل سیر زِ هر دام رها می ماند
می رسیم آخر و افسانهٔ وا ماندنِ ما
همچو داغی به دلِ حادثه ها می ماند
بی صداتر زِ سکوتیم، ولی گاهِ خروش
نعرهٔ ماست که در گوشِ شما می ماند
بِروید ای دلتان نیمه که در شیوهٔ ما
مرد، تا مرگِ ستم، مرگِ بلا میماند
#محمدعلی_بهمنی