eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
معنای دقیقِ دین ولایت باشد ما را به علی و آل ارادت باشد بی حُبِ علی کسی به جایی نرسد حتی که نماز بی اجابت باشد
علی آن روح نامیرا، که از روز ازل مانده برای یاری انسان، خدا او را فرا خوانده علی بر ساقه ی عرش و علی با عالی اعلا علی چون خضر فَرُّخ پَی، برای هر که درمانده علی نور است، منشور است، همان رازی که مستور است علی مولود خوش یُمن و شریفِ بیتِ معمور است علی پاک است، بی باک است، او یک عشق چالاک است خدا می خواهد این گونه، که ناپاکی از او دور است علی میزان، علی قرآن، علی مصداق یک انسان علی نوح است و کشتیبان، شکوه عالم امکان علی شور است و شیدایی، علی عشق است و زیبایی علی یک راه بی پایان، علی تندیسی از ایمان علی یعنی همه غیرت، علی یعنی همه صولت علی یعنی سلیمان و دوام درک یک دولت سبوی عشق در دستش، همه عالم شده مستش علی نور جهان آرا، علی یعنی همه شوکت علی  اندیشه ی برتر، به عینه نفس پیغمبر علی سَر خَطِّ هر دفتر، علی خورشید روشنگر قَسیمُ النّارِ وَ الجَنَّة، بِعَونُ اللّهِ وَ المِنَّة علی عقل فراگستر، علی روح روان آور علی دُردانه ی هستی، دلیل اوج هر مستی تو ای شاعر چه می گویی؟ چرا این طُرفه بَر بَستی جوانمرد است مولایم، و پندی داده بی همتا مده دست نیازت را، به غیر از حق به هر دستی قاسم بدره. یاسوج. خرداد۱۴٠۳
بسم الله الرحمن الرحیم با سپاس و حمد دادار امیرالمومنین موهبت شد باز اشعار امیرالمومنین داد اَتممتُ علیکم نعمتی، روز غدیر هم عبادت خواند اذکار امیرالمومنین گفت يَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهو تا ابد باقی است انوار امیرالمومنین یا علی گفتیم و با این ذکر عشق آغاز شد تا ابد دل شد هوادار امیرالمومنین فتح مکه، خیبر و احزاب و هم بدر و احد جملگی مدیون پیکار امیرالمومنین عاشقم من بر شهیدان بزرگ راه او شیعیان، اعوان و انصار امیرالمومنین من تبرا می‌کنم از دشمنان رذل او عاملین سَب و آزار امیرالمومنین خارج است ازدین ولطف و رحمت وفضل خدا هر که باشد فکر انکار امیرالمومنین عاشقی درمانده‌ام، درمان دردم دست اوست جان و قلب و روح، بیمار امیرالمومنین دین احمد ماندگار است از شکوه صبر او از وقار و لطف و ایثار امیرالمومنین عالمی در انتظار دیدن فرزند اوست می‌دهد او عطر دیدار امیرالمومنین 🌸🌸🌸 سروده سجاد محمدیاری
حیدر اگر بابای خلق و بوتراب است از نسل زهرا، یازده تن ماهتاب است حیدر در دروازه‌ی علم لَدُنّی است زهرا کلید قفل در؛ فصل‌الخطاب است حیدر اگر نور است بر هستی چو خورشید زهرا نگاهش گرمی صد آفتاب است گردون اگر گرد علی گردد به گرمی چون حضرت زهرا دعایش مستجاب است گر گندم اسلام نان شد از ولایت اِنسیّه سنگ سخت زیر آسیاب است شمع ولایت بر همه حصن حصین حیف.... پر سوخته پروانه‌اش در التهاب است زهرا قنوت هر نمازی که علی خواند حیدر نخ تسبیح گوهر در حجاب است زهرا نقاب از چهره‌ی دشمن فرو ریخت تیغ علی تنها حریف این نقاب است
غدیر خشت اول را به بسم الله الرحمن ساخته تا ثریا می رود دیوار ایمان ساخته دست در دست یدالله برده بالا تا خدا اشهد ان علیاً گفته سلمان ساخته هل اتی در عادیات و دهر دارد زیر لب آیه آیه خوانده او را تا که قرآن ساخته بر سر هارون نهاده تاج موسایی ترش در غدیر آباد او ملک سلیمان ساخته تا بلندای قد والعصر در اوج غرور پله پله تا ولایت رفته،ایوان ساخته با علی ،اعلی' شد و در پیش چشم خیبری کفر یک کافر درآورده، مسلمان ساخته او پیمبر تر ز وحی آمد بخواند خطبه ای خطبه از بوی غزل پُر گشته،دیوان ساخته تا که زیبا شد تمام ارتفاعات غدیر خانه های فتنه را با خاک یکسان ساخته از پر جبریل آمد یک نسیمی از بهشت آن نسیم از بوی جَنبُ الله طوفان ساخته جای حق دارد اگر حتی خدا هم در ازل محوِ در صدیق اکبر گشته انسان ساخته گل سرشته با تمام آب وتاب دیگری از علی فاروق اعظم ،کل ایمان ساخته شاهکار خلقتش را رونمایی کرده تا اِن یکادی کوری چشمان شیطان ساخته زهرا شیرمردی (بانو)
شاه باشم یا گدا محتاج دستان توام در مسیرت رودمو لبریز باران توام آسمان و پر که هست اما بدون عشق تو عاجز از پروازمو دلتنگ باران توام زنده خواهد کرد نام تو زمین مرده را در همین دوران پی اعجاز پنهان توام واژهایم ناتوان در وصف خوبیهای تو شرم دارم که بگویم من غزل خوان توام در کویر دردهایت گم شده تصویر من یک بیابان گرد زیر عشق سوزان توام قامت خورسید در صحن جلوه میکند سخت مبهوت تلالوهای ایوان توام دست هرکس نیست داروی من اما در نجف خیره ام بر گنبدو دنبال درمان توام رفت هر جا پای من برگشت اینجا پیش تو سالها چون که نمک گیر تب نان توام
بالاست دست ساقی و مردم به زیر خم عشاق نوکرند و ساقی!...امیر خم! کوثر دهند اگر بگذارید حد زنند با دست آسمانی و گردن بگیر خم خاکم که تاک های نجف را بپرورم آه ای ابوتراب اسیرم اسیر خم امشب خرابی است شفا را نیاورید من خیره به خمم به منم هست خیره خم دنیا و دین و جان جوانان به میکده است چون اینچنین نوشته به تاریخ پیر خم مستان!خم‌ار عشق نمانید بعد من... ساقی علیست و سندش هم غدیر خم سروش وطن پور/شبگرد ۲۴خرداد۱۴۰۳
از خاک نعلینش خلایق جان گرفتند از تربت سجاده اش، ایمان گرفتند از خلقتش برخود خدا احسنت تا گفت خیل ملائک بر سرش قرآن گرفتند خورشید فانوسِ در باب الجنانش ماه و ستاره، رخصت دوران گرفتند آمد پیمبر در غدیرو خطبه ای خواند ازآن زمان از ما همه پیمان گرفتند من کنت مولا ،تا ابد مولاست حیدر کار جهان را بعد آن آسان گرفتند آری امیرمومنان،زیبنده اوست کُونُ مکان از دست آقا،نان گرفتند شاه و گدا آمد حرم با دست پر رفت رزق وشفا از صاحب  ایوان، گرفتند دار و ندار شیعیان عشق علی شد این ارث را از حضرت سلمان گرفتند راضیه سادات عمادی خواه
شعر سروش تبریزی ای چلچراغ راه امامت علی ای علی بر شیعیان نور هدایت علی ای علی ای چاره ملال مریض غم عشق تو عشقت به درد عشق افاقت علی ای علی در مدح تو زبان من اینک شده ناتوان مداح توست اهل فصاحت علی ای علی آبروی توست کعبه آمال سمائیان قد قامتت ز حقّ علامت علی ای علی ای کعبه‌ی قلوب،تویی قبله مسلمین کعبه خودش که کرد طوافت علی ای علی دامان توست درگه سیّار نیازمند دامان توست باب کرامت علی ای علی عدل و عدالتی که تو داری شده بی‌نظیر از نام تو نَمُرده عدالت علی ای علی لیلی شده ز عشق تو دیوانه و عاشقت عشاق و شیعیان فدایت علی ای علی (شاعر)غلام درگه شاهنشهِ کربلاست چندیست میکند به تو خدمت علی ای علی ما شاعران کوی تو هستیم ، زِ برای تو بر این(سروش)کن تو عنایت علی ای علی
وسعت آبی دریا آسمان صفحه ای ازقصه ی دلتنگی بود قلم ابر پُر از مویرگ سنگی بود حسرت عشق!عطش بر لب دریا می کرد موج های نگران را به دلش جا می کرد شبنم از تلخ ترین بغض سحر جاری شد بر زمین نه!به تماشای خدا راهی شد رفت تا قاصد شبنامه ی مهتاب شود شعر باران‌ به دل خسته‌ ی مرداب شود آن شب ازچشم خدا!آیه توحید چکید دم عیسا به تن زخمی خورشید چکید شب گذشت وسحر از پیله عادت رد شد آفتاب ازهمه سو!روزِ تمامِ قد شد سوره ی نور به سجاده ای ازآمین شد دست او تا به خدا در صدف یاسین شد چشمه ی نور به چشمان زمین نازل شد باعلی معنی شابیت بشر کامل شد ماه در چشم شبی غرق تماشا می رفت رود باشوق به مهمانی دریا می رفت "اشهد ان" علی ورد موذن ها شد حلقه ی مهر به انگشتری زهرا شد تا طلوع رخ خورشیدیِ او حاصل شد یاعلی گفت خدا!نطفه آدم گل شد آسمان،آینه،مهتاب! به تصویر کشید دست پرمهر خودش، بردل تقدیر کشید کسی از نسل خدا روی زمین پیدا شد وسعت آبی دریا!لقب مولا شد آينه نقش تو بر خامه ی پیوند زد و... انعکاسش به رخ آب شکرخند زد و.... نفس حق غدیرت به زمین جان می داد خون به لب‌های ترک خورده ایمان می داد مثنوی عطر غزلواره عشاق گرفت در غدیری که زمین جای در آفاق گرفت قصه ی عشق!به این غائله پایان نگرفت ابر حیرانی ما دامن باران نگرفت چشم ها منتظر ردّ عبور دگریست ازنسیم سحری عطر خوش یک خبریست به خدا عید غدیری زِ سفر می آید دست در دست علی، عشق! زِ در می آید کعبه!روز عرفه،موطن اوخواهد شد جامه‌ی عدل علی جوشن او خواهد شد عمر پاییز به پایانه ی جان می رسدو. فصل اندیشه سرسبز زمان می رسد و..
غدیر، هدیه‌ی ذات خدای بی‌همتاست همای نور و سعادت، به روی شانه‌ی ماست علی وصی و وزیر و خلیفه الله است به رغم بغض شیاطین، خلیفه‌ای والاست غدیر، چشمه‌ی نور است و عشق و شورِ امید غدیر، حصن حصین امامت مولاست به حب و بغض علی، راه حق شود روش سلوک حق و حقیقت، مسیرش از آنجاست فقیه و زاهد و عارف، کرامت الله‌اند وجود پاک علی، چشمه‌سار فیض خداست بخوان تبارک و یاسین، بخوان محمد را غدبر منزل آیات نور و واعدناست کسی به پای کمالات او چگونه رسد ؟ که وصل، فضل و کمالش به ریشه‌ی طوباست به ریسمان ولایت هر آنکه چنگی زد شبیه مالک و سلمان، مطیع و حق‌پیماست مرام شیعه‌گری، در اطاعت محض است که خانه با همه‌ی ساز و برگ خود زیباست
فریادرس فقیر ،آقای غدیر الکن شده واژه‌هام،کم را بپذیر لال است جهان اگر نگوید این را: خورشیدضمیری و وزیری و امیر هرلحظه خدای عشق را بنده تویی در شرح غدیرخم ، برازنده تویی در روز قیامت که همه حیرانند دنبال شفاعتی، پناهنده تویی جانها شده سرزمین بی‌شور و شعف خشکیده ، پراضطراب، بی‌حرف و هدف ای رحمت واسعه امیر دلها ما را برسان غدیر ایوان نجف
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ای شاخه گل نرگس ای ماه جهان آرا تبریک غدیر ازمن عیدی غدیر ازتو ای یوسف آل الله گم گشته ی نا پیدا تبریک غدیر از من عیدی غدیر ازتو ای منتقم زهرا نور بصر مولا تبریک غدیر ازمن عیدی غدیر ازتو جان برلب من آمد اشک از بصرم آمد بنما رخ نیکویت عیدی غدیر از تو در مدح علی گویم عالی و ولی،اعلی در عید ولی الله عیدی غدیر ازتو چون عید غدیر آمد حیدر به سریر آمد تبریک غدیر ازمن عیدی غدیر ازتو شاهنشه دنیایی چون وارث مولایی درجشن غدیریه عیدی غدیر ازتو (نگار) 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
«یداللّه غدیر» در حَجَةُ الْإسلام ، تاریخی نُوین است یک اتّفاقِ تازه در حالِ کمین است آمد ندا بَلِّغ بِمٰا اُنْزِل اِلَیکَ بَلِّغ ، هر آن چه نازل از روحُ الْأَمین است شد این رسالت مُنطَبق با اصلِ دین چون روشنگرِ احکامِ اسلامِ مُبین است پرداخت پیغمبر به ابعادِ رسالت بارانِ رحمت در پِیِ اهلِ زمین است هنگامِ رجعت در غدیرِ خُم بیان کرد باید بیاید هرکه در پیش و پَسین است گفت از جهازِ اُشتران ، منبر بسازید گویا وداعی در زَوایای طنین است پس با علی بر روی منبر جا گرفتند این آخرین ابلاغِ ختمِ مُرسلین است با آن ... ، نبوّت ، در امامت مُنعکس شد این انتقال ، آیینه در تصویرِ دین است دستِ محمّد با علی پیوند می خورْد قطعاً یداللّهی میانِ آستین است مَن کُنْتُ مَولاهُ فَهٰذا ... پس علی هم مِن بعد از این مولا ، وصیّ و جانشین است قرآن و عترت را امانت می گذارم چون ریسمانی ... در تَمَسُّک ، تا یقین است اَلْیَومَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینیّ و .... اَتْمَمْت حُجت تمام و دینتان کامل ترین است سِیرِ نبوّت در امامت ، خوش درخشید آن روز در تاریخِ ما فجر آفرین است ادغامِ انوارِ هدایت ، در نهایت نورِ امیدی بر دلِ مستضعفین است در هَل أتیٰ نَصّ ِ خدا بر فضلِ او بود إعطای آن حد از مرامِ راستین است پاکیزگان از رِجس و ناپاکی بدورند آن آیه ی تطهیر ، مصداقی وزین است بخشید هنگامِ رکوع انگشترش را هُمْ راکِعون ، یُؤتونَ....مِنبابِ همین است وقتِ غدیر افشاندنِ حبّ ِ علی شد دستِ تَشَیُّع ، از ولایت ، خوشه چین است آن مَنقِبت ، در یک دهه ، هرگز نگنجد تاریخ ، یک برگ از امیرالمؤمنین است (خاتون)
غدیری هستیم گفتیم علی(ع) و باعلی(ع)پیوستیم از هرچه به جز علی(ع) و آلش رستیم آغاز حیات ماست از عیدِ غدیر سوگند به نام او غدیری هستیم احمد رفیعی وردنجانی
یاحیدر(ع) این است نوای جان ما یا حیدر(ع) رستیم ز بند فتنه ها با حیدر(ع) البته خدا نیست ولیکن به صفات کس نیست چنین شبیه الا حیدر(ع) احمد رفیعی وردنجانی
بهارِ حیات دریایِ بزرگِ برکات است غدیر سرشار هدایت و نجات است غدیر مانند بهار زندگی می بخشد گل کن ،که سرآغاز حیات است غدیر احمد رفیعی وردنجانی
حیدری ام از هرچه به جز ولای حیدر بری ام من بنده ی او نه بنده ی دیگری ام در ملک جهان ،بهشت دادند به من زان روز که فریاد زدم:حیدری ام احمد رفیعی وردنجانی
انتخاب بخشنده و پاک مثلِ دریاست علی(ع) هر لحظه و هر ثانیه با ماست علی(ع) هنگامه ی انتخاب خود دقت کن دریاب که انتخاب اعلاست علی (ع) احمد رفیعی وردنجانی
بهارِ غدیر ز راه آمده ای عاشقان دوباره غدیر گرفته جان همه ی هستی از بهارِ غدیر اگر چه تشنه شور محرمیم ولی همیشه هست دلِ ما در انتظار غدیر غدیر ساحت دریاست ،جاری از برکت شکوه مکتبِ عشق است یادگارِ غدیر رسیده در دل دنیا به شور و حال بهشت کسی که از دل و جان است،دوستدار غدیر کجا رسد دل عاشق به ناکجا آباد که بوده رهروِ پیوسته در مدارِ غدیر بدا به حال کسانی که در تبِ غفلت شدند منکر الطافِ آشکار غدیر خوشا به حال کسی که دلش گرفت حیات شبیهِ غنچه ی خوشبویی از تبارِ غدیر چه غصه از کم و بیش زمانه خواهد داشت کسی که هست قرار دلش،قرارِ غدیر خدا کند که بدانیم قدرِ نعمت را خدا کند که نباشیم شرمسارِ غدیر احمد رفیعی وردنجانی
(۱) آن روز تمام فتنه ها می خوابید اسلام بدونِ فرقه ای می گردید کافیست شبیهِ سرِ حارث ، سنگی بر اهل سقیفه ... آسمان می بارید (۲) تبلیغ ولایتِ علی واجب شد مؤمن به خداوند شدن جالب شد عنوان امیرِ مؤمنین‌‌ ... روز غدیر عنوانِ علی ابنِ ابی طالب شد
یادت آرامش جهان من است نجفت خانه‌ی امانِ من است من زمین خورده ام بلندم کن! یا علی! نام تو توان من است أشهد أنَّ نامتان مولا رمز شیرینی اذان من است تو حلاوت به شعر می بخشی! ذکر تو شور ناگهان من است "یا علی یا علی، علی مولا" تا دم مرگ بر زبان من است
پیام آمد که کار عشق پایانش خدا باشد به روی دست منبر تخت شاه لافتی باشد خبر آمد که آخر شد نبوت در غدیر خم برایش جشن تاج حیدری آنجا به پا باشد تماماً نور می‌تابید از خورشید بر ماهی تو گویی ماه شب‌ها روی مولای شما باشد گرفت و برد بالا مصطفی دست امامت را که ای مردم ولایت پس از این بر مرتضی باشد دعایش کرده تا حالا دعایِ((والَ مَن والاه)) که بر لب((عادَ مَن عاداه)) ذکر ندبه ها باشد عَلیٌ حُبُه جُنَّة قَسیمُ النّار والجَنَّة... که عشق او شود حافظ یدش مشکل گشا باشد * اگرچه در غدیر خم شکوه شیعه پیدا بود ولی اول فداییش وجود ناب زهرا بود مهدی حسین آبادی
از شاه کرامت به گرفتار بگو از شان ولایت به سزاوار بگو شد میمنه و میسره مغلوب علی با شور دلت ذکر علی وار بگو افسانه رحیم زاده مقدم
ای هستِ جهان از سر خلقت به علی دارد دو جهان عرض ارادت به علی چون ذکر علی راه رسیدن به خداست بستیم به سر نیّت قامت به علی افسانه رحیم زاده مقدم