eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️فرا رسیدن ایام سوگواری سیّد و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله‌الحسین (علیه‌السلام) و یاران با وفای آن حضرت را به محضر حضرت بقیةالله‌الأعظم (ارواحنافداه) و همهٔ شیعیان و ارادتمندان به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) تسلیت و تعزیت عرض می‌نماییم. 🏴 🥀🥀🥀
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟ این سرزمین غم‌زده در چشمم آشناست این خاک بوی تشنگی و گریه می‌دهد گفتند: غاضریه و گفتند: نینواست دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست! طوفان وزید از وسط دشت، ناگهان افتاد پرده، دید سرش روی نیزه‌هاست یحیای اهل‌بیت در آن روشنای خون بر روی نیزه دید سر از پیکرش جداست طوفان وزید، قافله را بُرد با خودش شمشیر بود و حنجره و دید در مناست باران تیر بود که می‌آمد از کمان بر دوش باد دید که پیراهنش رهاست افتاد پرده، دید به تاراج آمده‌ست مردی كه فكر غارت انگشتر و عباست برگشت اسب، از لب گودال قتلگاه افتاد پرده، دید که در آسمان عزاست
اینگونه در قفس به رهایی نمی‌رسیم بی ناخدا بدان به خدایی نمی‌رسیم یک‌عمر صرف مدرسه و درس شد ولی بی گریه بر حسین به‌جایی نمی‌رسیم شکر خدا که روزی ما هم ز روضه‌هاست بی اشک، ما به نان و نوایی نمی‌رسیم بی شوق انتظار به بیراهه می‌رویم جز راه دل به کرب‌وبلایی نمی‌رسیم یا ایّها العزیز تو شرط رسیدنی ما مانده‌ایم و تا تو نیایی نمی‌رسیم ما را بدون تو به پشیزی نمی‌خرند جز با حضور تو به بهایی نمی‌رسیم صاحب‌عزا به دست تهی‌مان نگاه کن بی لطف تو به فیض گدایی نمی‌رسیم
نشسته بودم‌ و‌ دلتنگ گریه‌کردن که حسین گفتی و دیدم بهانه شکل گرفت حسین گفتی و دل سمت کربلا پر زد درون ذهن من خسته خانه شکل گرفت
یا بنت الحسین(ع) دویدم دشت را شد از عبور من جنون پیدا دو پلکی گریه کردم در فراغت دشت خون پیدا تجرد هجمه دارد یا که ضعف تن نمی دانم درون سینه ام این روزها هست از برون پیدا کدامین درد را پیش تو پشت پرده بفروشم تو ای نزد تو عالم از برون و از درون پیدا سپاه جلوه ام هر قدر می شد تاختم بیرون بیان خاموش نظر ساکت نفس مخفی جنون پیدا سه سالی در لباس کودکان مخفی گذر کردم شدم در کسوت پیران عشق تو کنون پیدا چرا ویران نباشد خانه ی من کن در آن مجلس دهانت بود زیر چوب از پشت ستون پیدا...
میان سینه‌زنانت چقدر تنهایی! مگر محرّمت آید که یادمان آیی کسی نمی‌شنود آیه‌های سرخت را که گوش کر شده از طبل‌های رسوایی ندیده چشم تری شور نینوایت را که کارمان شده با نیزه‌ها هم‌آوایی جهان ایالت نمرود می‌شود وقتی تو در محاصرهٔ ارتش تبرهایی به حق، یزید زمان فاتحانه می‌خندد که شکل اشک به چشمانمان هویدایی هنوز خون تو بر خنده‌اش نخشکیده که باز آمده با ادّعای سقّایی ببخشمان که نفهمیده‌ایم دردت را برای بندهٔ دنیا تو یک معمّایی چه کرده‌ایم برایت فراتر از گریه؟! در این زمانهٔ ظاهرپرست هر جایی که مشق بر دل آلوده می‌شود نامت ولی دوباره پر از اشتباه املایی پیام حق تو را اشتباه فهمیدم پر از خطا و خرافات و پوچ و القایی و دل به شوق تو هر بار اشتباهی شد سوار کشتی یک عده دزد دریایی کمک کنید به بیچاره‌ای که در طوفان گرفته فاصله از قایقی مقوایی تو بین عزّت و مرگت نشانمان دادی شکوه جلوهٔ یک ارتباط معنایی دوای درد بهشتی در این جهنّم پس بپیچ مرگ مرا نسخه‌ای اهورایی مرا برای چه دعوت به مجلست کردی؟! که تا دوباره به شرمندگیم افزایی هزار بی‌سروپا مثل من به قربانت که هرچه پست و حقیرم بزرگ و آقایی
عالم همه قطره‌اند و دریاست حسین مردم همه بنده‌اند و مولاست حسین ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش از بس که کرم دارد و آقاست حسین
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
گیرم که بمانیم بر آن پیمان هم گیرم برویم تشنه در میدان هم دِینی دارد حسین بر گردن ما دِینی که ادا نمی‌شود با جان هم
AUD-20220208-WA0508.mp3
4.09M
از بچگی شادی فروختم غم خریدم
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
دانید من کی‌ام که به من تیغ می‌کشید؟ حبل‌المتین لنگر ارض و سما منم بر دردهای ناشده درمان این جهان درمان من و دوا من و دارالشفا منم محرم به پشت پردهٔ اسرار سرمدم بر رازهای سر‌به‌مهر فلک آشنا منم داد اختیار "کن فیکون" حق به دست من بر حق یگانه مدّعی ادّعا منم جامی که لب فقط زده‌اندش بلاکشان لاجرعه نوش‌کرده الی الانتها منم من را ز تیغ و خنجر و تیر و سنان چه باک دُردی‌کش دمادم جام بلا منم انجیلم و زبور و مصحف و تورات جملگی قرآن ناطقم کتب انبیا منم من کشتی نجات غریقان امّتم بر اهدنا الصراط الی اللَّه ضیا منم من حجّ اکبرم که بُوَد کعبه کوی من مشعر، منا و مروه و سعی و صفا منم آب ار چه بسته‌اید به من کوفیان ز کین سرچشمه‌دار چشمهٔ آب بقا منم با این همه اگر نشناسید من کی‌ام گویم عیان که شافع روز جزا منم عالم به یُمن مقدم آل عبا به پاست خاتم درون حلقهٔ آل عبا منم من پاره‌های قلب رسول مطهّرم زهراست مادرم پسر مرتضی منم گر دین حق شود احیا به خون من آماجگاه تک‌تک شمشیرها منم بنیان‌گذار مکتب سرخ شهادتم با خون نموده کاخ ستم را فنا منم
‌ 🏴 السَّلامُ عَلَيْكُما يا أَبْناءَ الزَّیْنَب ما بلبلان خوش‌نفس باغ داوریم نوباوگان طاهر نسل پیمبریم ما ذوالفقار ساختۀ دست حیدریم دو نهر باطراوت از انهار کوثریم ما لاله‌های عاشق گلزار زینبیم در کربلا تجلی ایثار زینبیم ما را نوشته خالق هستی اسیر عشق بودیم از الست اسیر امیر عشق پرورده دخت فاطمه ما را به شیر عشق ما کودکیم و یک‌شبه گشتیم پیر عشق در عشق سیدالشهدا پیر کاملیم از مکتب عقیله و مستان عاقلیم مستیم چون حبیب و زهیر از کلام دوست دل بسته‌ایم بر در دارالسلام دوست گشتیم همچو عالم و آدم غلام دوست خورده است مِلک جان و دل ما به نام دوست ما را فداییان حسین آفریده‌اند ما را به عشق یاری او پروریده‌اند در یاری حسین کفن‌پوش می‌شویم کی با خروش معرکه خاموش می‌شویم؟ در این جهاد، همدل و همدوش می‌شویم با تیر و تیغ و نیزه هماغوش می‌شویم هرچند کوچکیم به چشم نظامیان چون شیر می‌رویم به جنگ حرامیان در ما صفای جعفر طیّار را ببین مهر و وفای احمد مختار را ببین جنگاوری حیدر کرّار را ببین غوغای ما به پهنۀ پیکار را ببین میراث‌دار صف‌شکن خیبریم ما شاگرد درس رزم علی‌اکبریم ما ما نیز همچو اکبر و قاسم شدیم مست مست از سبوی عشق حسین و می الست جان را گرفته‌ایم به راه خدا به دست تا بگذریم از من و از ما و هرچه هست در راه وصل دوست ز هر بند رسته‌ایم چون پای درس زینب کبری نشسته‌ایم در مکتب حقایق زینب شدیم مَرد با ما هرآنچه کرد ولای حسین کرد گشتیم اهل عزت و گشتیم اهل درد داغ مدینه در جگر ما نگشت سرد ماییم کربلایی و خون‌خواه فاطمه از دشمنان پست نداریم واهمه عون و محمدیم و از اولاد احمدیم ما یادگار حیدر و پور محمدیم قربانیان زینب در راه ایزدیم با پای عقل و عشق به این مسلخ آمدیم اینجا شدیم آبروی زینبِ حسین رفتیم تا شود ابدی مکتب حسین
📌 : خالصانه در مجالس عزاداری شركت كنيد. طوری باشيد كه غير از (ع) چيزی نبينيد. دهه محرم، دهه تحول است. جناب حرّ يک شخص است؛ اما حرّ شدن یک جریان می‌باشد. در اين دهه بايد متحول شويم.