eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق یعنی یک نفر یک روز بی نام و نشان آیَد و مالک شود مجموع احساس تورا
15.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬|ببینید 💔|روایتی متفاوت از زیارت عاشورا (الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام🥺)
9.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مقصد از عید تماشاست به دیدن برسیم مثل یک سیب الهی به رَسیدن برسیم مثل نوروز الهی نفسی تازه کنیم دم به دم دل بدهیم و به دمیدن برسیم خانقاهی است در این شور و در این جامه‌دران کاش یک شب به تبِ جامه دریدن برسیم عرفات است جهان مشعر الغوث کجاست شاید امشب به مِنای طلبیدن برسیم برگ‌ها آینه چیدند به پیش من و تو پیش از افتادنمان کاش به چیدن برسیم هر چه گفتند و شنیدیم زِ فردوس بس است باراِلها! نظری تا به چشیدن برسیم
  هر که دلبرگونه خود را می نمایاند ولی دلبر ما بی تظاهر خود خدای دلبری است
پیش چشمان تو کی باشد؟ مرا شعر و غزل؟ هر نگاهت به غزل، صد جلد، دیوان می‌شود
یا اباعبدالله... ما رهگذریم، خوب و بد می‌ماند از ما یک «نام» تا ابد می‌ماند... ما غیر حسین از کسی دم نزدیم هرکس که دم از حسین زد، می‌ماند.
دیگر بهشت را به بهایی نمی‌خرم دربوستان مهر تو یک‌دم قدم زدم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
"قسم" به واژه‌ی قسم! که حرمتش شکسته‌ شد به دست سایه‌های مرگ درون این حصار بی‌نفس که عشق را نشانه رفته است... مثال یک تبر که پرسه می‌زند به روح زخمی درخت... "قسم"به اشک‌های مادران بی‌گناه! میان دست‌های خالی از نگاه کودکان که مد آه را ..... کشیده‌اند به درد! دوباره آن شکوفه‌های غرق خون به روشنایی نگاه آسمان جوانه می‌زنند به عشق... 💔
مریم شدن، نذر خدا بودن، دعا کردن هاجر شدن، با تشنگی سعی و صفا کردن آهو شدن در دشت‌های سربه‌سر صیاد ماهی شدن، در موج‌موج غم شنا کردن باری کنار خیمهٔ سقا زمین خوردن باری کنار ذوالجناحت پابه‌پا کردن باری کنار عمه سرگردانِ چادرها پروانه‌ها را از شبِ آتش رها کردن این گوشه آرامش شدن پیش رباب و آه آن گوشه پنهانی برایت گریه‌ها کردن بی اذنِ مُردن رد شدن از محشرِ گودال با شیون و با مویه نامت را صدا کردن هم‌کاروان با تو که روی نیزه می‌رفتی عزم سفر تا دوردستِ ناکجا کردن با اشک‌های کودکان همسایگی تا صبح با خندهٔ شمر و سنان تا شام تا کردن با خطبه، با فریاد، با شعر و سکوت و سوگ هرجا که شد یک پنجره رو به تو وا کردن دیدی پدر؟! دیدی وفادار غمت بودم؟ در روزگارِ دختر از بابا جدا کردن در کار عشق و عاشقی تسلیم باید بود ما را مبادا لحظه‌ای چون و چرا کردن
13.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با دلی خسته، دلی رنجور مهمانت شدم شهرت " یا ضامن آهو " مرا اینجا کشاند
آسمان ابری ام...بارانی ام... لبریز خویش بی صدا می گریم و جان میرود گاهی ز خویش آمدی؛ رفتی ..خراب آباد دل را سوختی شهر نیشابورم اما عاشق چنگیز خویش آینه هرشب سراغم را گرفته از خودم من کجا گم گشته ام با حال شور انگیز خویش خش خش برگ درختان زیر پا دردآور است بی حضورت؛ بی قرار دردم و پاییز خویش دفتر و چشم تر و شعر و جنون مرهم نشد خود به پایم می روم تا برزخ پرهیز خویش